بزرگ راستگوي درست‌كردار و امتحان عظيم الهی

از القاب معروف حضرت زهرا سلام الله عليها «صديقه كبري» است. صديق به كسي مي گويند كه نه تنها در اوج راستگويي است بلكه تمامي صفات و رفتارش هم دلالت بر درست‌كرداري وي دارد. «كبري» نيز اسم تفضيل و به معناي «بزرگترين» است. پس صديقه كبري يعني زني كه سراسر وجودش در بالاترين حد ممكن، دلالت بر راستي و درستي دارد.

يكي از اوصاف مهم ايشان «ممتحنه» است. در روايات نقل شده از معصومين درباره زيارت حضرت زهرا سلام الله عليها آمده است: «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً؛ وسائل‏الشيعة، ج۱۴، ص۳۶۸» ممتحنه به كسي گويند كه وجودش با مورد امتحان واقع شدن گره خورده، و معناي اين عبارت اين است كه «اي ممتحنه‌اي كه آفريدگارت قبل از اينكه تو را در اين دنيا وارد كند مورد امتحانت قرار داد پس تو را در برابر اين امتحان صابر يافت.»

اين امتحان چيست كه با سراسر وجود صديقه كبري گره خورده است؟ اگر تعبير امتحان در قرآن و روايات را بررسي كنيم به نكات جالبي دست خواهيم يافت.

يكي از آن نكات حكايت مومني است كه «امتحن الله قلبه للايمان» (خداوند قلب او را در مسير ايمان امتحان كرده باشد). چنين مومني، نه در عرض انبياي عادي و فرشتگان معمولي، بلكه در رديف انبياي مرسل و فرشتگان مقرب جاي دارد. از معصومين عليهم‌السلام ده‌ها روايت نقل شده است كه حديث آل‌محمد (صلوات الله عليهم)، امر ايشان، علم ايشان و خلاصه حكايت ايشان، امري دشوار و پرمشكل (صعب مستصعب) است كه تحمل آن را ندارد مگر فرشتگان مقرب (نه هر فرشته‌اي)، انبياي مرسل (نه هر نبي‌اي)، و مومني كه خداوند قلب او را براي ايمان امتحان كرده باشد. (مثلا در: كافي، ج۱، ص ۴۰۱-۴۰۲؛ يا بحارالانوار، ج۲، ص ۱۸۴- ۲۱۳)

اما روايات امتحان به همين موارد محدود نمي‌شود. وقتي به روايات باب غيبت امام زمان عليه‌السلام مراجعه كنيم با حجم عظيمي از رواياتي مواجه مي شويم كه يا همين تعبير «مومن امتحن …» را به كار برده‌اند يا از امتحان‌هاي متعددي كه براي مومنان در عصر غيبت پيش مي‌آيد سخن گفته‌اند يا خود غيبت را مصداق چنين امتحاني معرفي كرده‌اند و يا سخن از غربال‌گري‌هاي عظيمي كه با اين امتحان براي مومنان پيش مي‌آيد و بسياري از افراد در اين امتحانها مي‌لغزند، به ميان آورده‌اند. (مثلا در: كافي، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۸)

اما چگونه مي‌توان به مقام چنين مومني رسيد و در اين امتحان‌ها سرافراز شد؟ از امام سجاد و نيز از امام باقر عليهماالسلام روايت شده است كه «كسي سوره ممتحنه را در نمازهاي واجب و مستحبش بخواند، كسي است كه خداوند قلبش را براي ايمان امتحان كرده است.» (وسائل‏الشيعة، ج۶، ص۱۴۲) معلوم است كه مقصود از خواندن در اين تعابير، صرف تلفظ كردن نيست؛ بلكه درك حقايق آن و عمل به حقيقت اين سوره است. مگر محتواي اين سوره چيست؟ سوره با تاكيد بر عدم پذيرش ولايت و دوستي دشمنان خدا شروع مي شود و با تاكيد بر اينكه ولايت كساني كه خدا بر آنها غضب كرده را نپذيريد خاتمه مي‌يابد. اگرچه در آيات اين سوره بر جبهه‌گيري با كافران تاكيد شده، اما معلوم است مقصود از آن كساني كه نبايد ولايت آنها را پذيرفت كافران (به معناي منكران خدا) نيست چرا كه در آيه آخر سبك زندگي و اميدهاي اين گروه مورد غضب خدا را به سبك زندگي و ياس و اميدهاي كافران منكر معاد تشبيه مي‌كند، پس اينها آنها نيستند بلكه شبيه آنهايند. اين سوره فقط بر بحث عدم ولايت دشمنان خدا تاكيد ندارد، بلكه در دو آيه بر اسوه قرار دادن ابراهيم و يارانش، تاكيد مي‌كند، يعني رابطه ولايي برقرار كردن با اين نبي اولوالعزم، آن هم در چه چيزي؟ در حلم و بردباريش كه خداوند او را حليم خوانده؟ در صبر و استقامتش؟ در تقوا و پرهيزكاريش؟ در رشادت و شجاعتش؟ خير! بلكه در اينكه از دشمنان خدا، حتي اگر قوم و قبيله‌اش باشند، بيزاري جست و تنفر و بغض خود از آنها را رسما اعلام كرد. به نظر مي‌رسد كم‌كم معلوم مي‌شود كه تاكيد بر مداومت در خواندن اين سوره چگونه مي‌تواند انسان را به مقام «مومنٌ امتحن الله قلبه للايمان» برساند.

اين گونه است كه در روايت معروف به حديث نورانيت، حضرت علي عليه‌السلام به سلمان و ابوذر كه براي درك معارف عميق آمده بودند فرمود: «ايمان احدي به كمال نمي‌رسد مگر اينكه مرا به كنه معرفت به نورانيت بشناسد (حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ) كه اگر چنين شناخت، كسي خواهد بود كه قلبش براي ايمان امتحان شده است» و در ادامه در توضيح بيشتر مطلب مي‌فرمايند «كسي نماز را اقامه كرده و برپا داشته كه ولايت مرا اقامه كند، و اقامه ولايت من امر دشوار پرمشكلي است كه جز فرشته مقرب يا نبي مرسل يا بنده‌اي كه خدا قلبش را با ايمان امتحان كرده باشد، كسي توان آن را ندارد. (بحارالانوار، ج۲، ص۲۶)

با اين توضيحات فكر مي‌كنم كم‌كم به راز ممتحنه بودن صديقه كبري سلام الله عليها نزديك مي‌شويم. وقتي سر بلند كرده، به زندگي كوتاه اين بانوي بزرگ اسلام نگاهي بيندازيم، مهمترين واقعه‌اي كه مي‌تواند مصداق اين امتحان قلمداد شود، آزمون پيچيده دفاع از ولايت است؛ در چه عرصه‌اي؟ در عرصه‌اي كه ولي خدا از جانب پيامبر خدا موظف به مدارا شده بود و هيچ مردي جرات و توان ياري وي را نداشت؛ چه دفاعي؟ دفاعي كه تا حضرتش زنده بود نتوانستند اميرمومنان را مجبور به بيعت كنند؛ با چه ابزاري؟ با فريادي از سنخ گريه كه خواب اهل مدينه را برهم مي‌زد و نمي‌گذاشت كسي در خواب غفلت خويش آسوده بخوابد؛ با چه تجهيزاتي و چه لشكري؟ سپرش بازويش بود و لشكرش محسنش! فاطمه زهرا سلام الله عليها، همو كه كفو علي (ع) بود و لذا به كنه معرفت نورانيت اميرمومنان (ع) رسيده بود، با تحمل «صعب مستصعب»ترين وقايع تاريخ، باري را كه يك امت بايد بر دوش مي‌كشيد، به‌تنهايي بر دوش كشيد، و در ظلماني‌ترين لحظات تاريخ، نوري برجاي گذاشت تا آيندگان ره گم نكنند و مظلوميت علي عليه السلام در هياهوي سقيفه تاريخ گم نشود. اين والاترين راستگوي درست‌كردار، نشان داد چگونه مي‌توان عظيم‌ترين امتحان الهي را با راستي و درستي تمام به سرانجام رساند و تفسير عيني سوره ممتحنه را در معرض ديد همگان گذاشت تا بدانيم هزينه‌ي اقتدا به ابراهيم زمان، و دفاع از ولايت، و اجراي برائت، آن اندازه سنگين است كه كوثر بايد فداي ولايت شود. تسليت باد بر فرزند علي، مظلوم‌ترين ولي‌ّ خدا، كه در چنين ايامي، مصيبت عظيم ديگري را تجربه مي‌كند. اعظم الله اجورنا و اجوركم بمصابنا بالزهراء سلام الله عليها.

منتشر شده در هفته نامه پنجره، شماره ۱۳۱

Visits: 418

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*