سکولاريزه کردن دين در ايران، نقدي بر نوشته «اسلام، مکتب يا دين»

واژه سکولار در لغت به معناي «علمي»‌يا «پژوهشي»‌مي‌باشد. تحولاتي که در جهان غرب به طور عام و در فلسفه‌هاي غربي، به طور خاص رخ داد به تدريج موجب گرديد که معرفت، منحصر در اطلاعات برآمده از روش حسي و تجربي گردد و لذا هم معرفت‌زايي فلسفه (مابعدالطبيعه) زير سوال رود و هم حيثيت معرفتي داشتن وحي و گزاره‌هاي ديني. در اين فضا به‌تدريج کار علمي و پژوهشي منحصر در بررسي‌هاي حسي و تجربي گرديد  و واژه «سکولار» معادل تحقيق و پژوهشي که ناظر به حس و تجربه است قرار گرفت و هرگونه تحقيق و استناد به منابع معرفتي ديگر (همانند عقل مجرد که به تحقيق در فلسفه اولي مي پردازد، شهود که منبع اصلي عرفان است، و وحي که مستند گزاره‌هاي ديني است) زير سوال رفت؛ و سکولاريسم – يعني رويکرد معرفتي‌اي که جز مرتبه حسي واقعيت، به هيچ مرتبه ديگري در عالم وجود قائل نيست-  و سکولاريزه کردن – يعني گستراندن اين رويکرد در تمامي حوزه‌هاي مطالعاتي- در همه جا طرفداراني پيدا کرد.

اين گونه است که سکولاريسم در جامعه ما معادل صحيحي به نام «دنيوي‌گري» پيدا کرده است؛ چرا که اگر تنها ابزار معرفتي ما حس و تجربه باشد، آنگاه تنها عالَم قابل شناخت (و بلکه تنها عالَمي که عالِمانه مي‌توان به وجودش اذعان کرد)  همين عالَم دنياست و بس.

بر اين اساس است که وقتي پروژه سکولاريزه کردن دين مدنظر قرار مي‌گيرد، معنا و مفهوم آن اين است که دين را کاملا و صرفا در محدوده عالم حس (يعني در محدوده نگاه دنيوي) تفسير کنيم و همه ابعاد معنوي و متعالي و اخروي آن را يا کنار بگذاريم و يا به ابعاد مادي و حسي و دنيوي فروکاهيم تا قضاوت با روشها حسي و تجربي درباره آن ميسر باشد.

پس ضابطه اصلي سکولاريسم، برخلاف آنچه گاه قلمداد مي شود، اين نيست که دين در عرصه دنيا دخالت کند يا نه؛ بلکه ضابطه اصلي آن است که تنها قرائتي حسي و تجربي از همه چيز، از جمله دين، را قرائت معتبر بداند و معرفت و پژوهش معتبر را در معرفتها و پژوهشهاي حسي و تجربي منحصر سازد؛ و حقيقت اين است که، برخلاف جامعه ما، در جوامع غربي، هنوز هم «سکولار بودن» يک افتخار محسوب مي شود و بار معنايي اين واژه در جوامع غربي، شبيه بار معنايي «دانشمند بودن» در جامعه ماست.

جناب آقاي دکتر فياض، در نوشته اخير خود در شماره ؟؟ هفته‌نامه پنجره تحت عنوان «اسلام، مکتب يا دين» مطالبي بيان فرموده‌اند که از جهات مختلفي قابل مناقشه است و از جمله در چند جاي آن، تعريضي به دکتر شريعتي و شهيد مطهري داشته و آنها را به گام نهادن در مسير سکولاريزه کردن دين متهم کرده‌اند.

با ضابطه‌اي که در بحث فوق ارائه کرديم و اين را در مقالات و سخنراني هاي بين المللي‌اي که واژه سکولار و سکولاريسم را به کار مي‌گيرند، مي‌توان ملاحظه کرد، مي‌توانيم سراغ اين برويم که چه کساني در کشور ما خواسته يا ناخواسته در مسير سکولاريزه کردن دين گام برداشته و برمي‌دارند.

با اين ضابطه، کساني همچون مهندس بازرگان که درصدد تفسير تجربي دين بودند و مي‌کوشيدند اعتبار دين را با استناد آنها به علوم تجربي جستجو و اثبات کنند، در مسير سکولاريسم وارد شده بودند. کساني همچون دکتر سروش هم از ابتدا تا انتهاي اين مسير را طي کردند: در ابتدا در مباحث قبض و بسط تئوريک شريعت، که فهم گزاره‌هاي ديني را کاملا وابسته به درک عصري (با تاکيد بر درک ناشي از علوم تجربي نوين) مي‌کرد؛ و در انتها نيز در مباحث بسط تجربه نبوي، که خود وحي را هم تحت تاثير درک عصري زمان پيامبر (به معناي آراء حسي و تجربي و خطاپذير معاصران پيامبر) معرفي مي‌نمود.

اما محل بحث اصلي ما اظهارات ايشان در مورد دکتر شريعتي و شهيد مطهري است.

در اينکه دکتر شريعتي دغدغه کاربردي کردن آموزه‌هاي دين در عرصه اجتماعي را داشت و در اين عرصه، با تمسک به آموزه‌هاي جامعه‌شناسي نوين به باخواني برخي از تعاليم دين مي‌پرداخت، بحثي نيست؛ اما آيا اين لزوما به معناي گام نهادن در مسير سکولاريزه کردن دين است يا نه؟ من هنوز قضاوتي در اين باب ندارم، خصوصا که از طرفي در خود آثار دکتر شريعتي، وحي و آموزه‌هاي ديني در بسياري از موارد داراي اعتبار مستقل معرفتي و خصلت معرفت‌زايي متمايز از علوم تجربي نوين است و شريعتي خود را ملزم نمي‌داند که همواره اعتبار گزاره هاي ديني را در علوم تجربي جستجو کند؛ و از طرف ديگر، همين آثار شاگرداني پرورد که اغلب خواسته يا ناخواسته، در مسير سکولاريزاسيون گام برداشتند.

اما متهم کردن شهيد مطهري به قدم نهادن در مسير سکولاريزه کردن دين، اتهامي است که ظاهرا از غلبه فضاي معرفتي سکولار بر انديشه گوينده آن و عدم درک صحيح معضل معرفتي فلسفه‌هاي غربي نشات مي‌گيرد.

در فلسفه‌هاي جديد غربي، به‌ويژه با ظهور کانت، تنها معرفت ممکن به عالم خارج، معرفت حسي دانسته شد و اعلام گرديد که فلسفه کاري جز بررسي و ارائه تحليل درباره معرفت حسي و حدود اين معرفت ندارد؛ و لذا کار فلسفي کردن، همچنان يک کار سکولار (= علمي و پژوهشي به معناي پيش گفته) به حساب ‌آمد.

اما در فلسفه اسلامي، معارف عقلي محض، واقعا داراي حيثيت معرفت‌زا به حساب مي‌آيند و بلکه مهمترين معرفتهاي فلسفي همين دسته از معارف هستند و لذا غربيان پژوهشهاي چنين فلسفه‌اي را ديگر مصداق يک اقدام سکولار (=علمي – پژوهشي به معناي مدرن)‌ به حساب نمي‌آورند (و البته شايد همين امر يکي از عوامل اصلي عدم جدي گرفتن فلسفه اسلامي در جوامع غربي باشد).

نويسنده نوشته مذکور گمان کرده هر مطالعه روشمند در باب هر حوزه‌اي از حوزه‌هاي عالم، قدم نهادن در وادي سکولاريزه کردن آن حوزه است و بر همين اساس پژوهشهاي فلسفي شهيد مطهري در عرصه دين را مصداقي از همين فرايند سکولاريزه کردن دين به حساب آورده است. در حالي که اگر چنين بود، بايد خود ائمه اطهار عليهم‌السلام، و به‌ويژه امام صادق عليه‌السلام را، که روشهاي صحيح فهم دين و لذا مطالعه روشمند دين در حوزه‌هاي مختلف فقه و کلام و .. را به شاگردان خويش آموزش مي‌دادند، پيشگامان نهضت سکولاريزه کردن دين به حساب آوريم!

نويسنده محترم مذکور، بين منحصر کردن مطالعه به روشهاي حسي و تجربي، و مطلق روشمند کردن مطالعات فرقي نگذاشته و همين موجب خلط مبحث فوق شده است. اگر منظور از «دين را فلسفي کردن» غلبه نگاه فلسفي مدرن – که يک نگاه عميقا و شديدا حس‌گراست- بر دين باشد، قطعا اين، گام نهادن در مسير سکولاريزه کردن دين است؛ اما آيا نگاه فلسفي شهيد مطهري از اين سنخ بود؟ بگذريم که علاوه بر اين، خود شهيد مطهري اصرار دارند که دين را به همان نگاه فلسفي درست هم فرونکاهيم و لذاست که در کتاب جهان‌بيني توحيدي، جهان‌بيني فلسفي را مادون جهان‌بيني ديني معرفي مي‌کنند و بر اين باورند که اگرچه بهره‌مندي از جهان‌بيني فلسفي را ازجهاتي مي‌توان به عنوان يکي از مولفه‌هاي جهان‌بيني ديني به حساب آورد، اما جهان‌بيني ديني از مولفه‌هاي ديگري همچون شور آفريني، ايجاد احساس مسئوليت و … نيز برخوردار است که در جهان‌بيني فلسفي غايب است.

خلاصه کلام اينکه نويسنده نوشته مذکور هم در تقرير عميق بن‌مايه سکولاريسم دچار خطا شده، هم از تفاوت عميق فلسفه اسلامي وفلسفه‌هاي جديد غربي غفلت ورزيده، و هم در فهم مراد شهيد مطهري از جايگاه و استفاده از فلسفه در منظومه دين مسير ناصوابي را پيموده است و بر اساس اين سه اشتباه، به اشتباه، شهيد مطهري را به گام نهادن در مسير سکولاريزه کردن دين متهم نموده است.

Visits: 365

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*