نقدي بر کتاب «حجاب شرعي در عصر پيامبر ص» (۲)

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشته‌ای است از آقای امیر ترکاشوند که ظاهرا حوالی سال ۱۳۹۰ در فضای مجازی منتشر شد و ادعاهایی در آن مظرح گردید که کاملا خلاف واقعیت بود. در طول ۱۳ قرن گذشته و تا پیش از قرن بیستم که برخی افراد تحت تاثیر فرهنگ غرب سخنان متفاوتی مطرح کرده‌اند تمام علمای جهان اسلام، اعم از شیعه و سنی در وجوب پوشش بدن زن اتفاق نظر داشته‌اند و تنها اختلافی که بین آنها وجود داشت، در خصوص پوشاندن یا نپوشاندن «وجه و کفین و قدمین» (یعنی صورت و دو کف دست و دو کف پا) بوده است. از این رو، مساله بقدری در جهان اسلام واضح بوده که پوشش سر زنان به عنوان ضروری دین قلمداد شده است؛ یعنی مطلبی است که به عنوان یک تکلیف اسلامی مورد اذعان تمام مسلمانان بلکه غیرمسلمانان بوده است؛‌تا حدی که امروزه مهمترین نماد مسلمانی حتی از نظر غیرمسلمانان، حجاب زنان است.

اما این کتاب ادعا می‌کرد که برهنگی در زمان پیامبر ص یک پدیده بسیار عادی بوده است و طبیعی است که در چنین جامعه‌ای توصیه اسلام به پوشش فقط می‌توانست یک توصیه حداقلی باشد نه در حد پوشاندن تمام بدن غیر از وجه و کفین و قدمین. کاری که در این کتاب انجام شده شبیه این است که کسی امروزه با دوربین عکاسی به مناطق لختی‌ها در اروپا و آمریکا برود و صدها و بلکه هزاران عکس از این افراد در موقعیتهای مختلف بگیرد و همه در کتابی گرد آورد و در مقابل کسانی که تاکنون اروپا و آمریکا را از نزدیک ندیده‌اند ادعا کند که برهنه بودن در غرب یک پدیده بسیار عادی و متداول است و لباس پوشیدن یک امری است که خیلی بندرت رخ می‌دهد! تفاوت این مثال با آنچه در این کتاب رخ داده صرفا این است که چون عموم مردان صدها برابر عکسهای وی عکس و فیلم از زندگی غربیان دیده‌اند سخن وی را قبول نمی‌کنند، اما وقتی شبیه چنین کاری در خصوص منطقه حجاز در ۱۴۰۰ سال قبل انجام شود برای بسیاری از افراد غیرمتخصص باورپذیر می‌گردد. وی در ادامه کتاب خویش و بر اساس ذهنیتی که با مقدمات فوق در کتاب خویش رقم زده، سعی می‌کند با تحریف معانی کلمات قرآن چنین وانمود کند که آیات مربوط به پوشش سر و گردن و ساق پای زنان در قرآن کریم، ربطی به پوشش این اندامها ندارد و صرفا به معنای پوشش عورت است! و سپس با تقطیع سخنان برخی از فقها و تحمیل معانی نادرست بر تعابیر آنها چنین القا کند که اختلاف فقها هم فقط در محدوده ذکر شده نبوده، بلکه برخی فقها حد پوشش زن را فقط در حد عورتین می‌دانسته‌اند!

متاسفانه این کتاب به تدریج در میان افراد غیرمتخصص شیوع پیدا کرد و در میان طیف خاصی از جامعه به عنوان مدرک مهمی علیه حجاب شرعی قلمداد ‌گردید؛ و همین امر انگیزه‌ای شد که در سال ۱۳۹۲ مقاله‌ای بنویسم با عنوان «حجاب در آیات و روایات، نقدی بر کتاب حجای شرعی در عصر پیامبر» و در آن نشان دهم که وی چگونه مهمترین استدلالهای وی مبتنی بر تحریف معانی کلمات و تقطیع وقایع است؛ تا بلکه مخاطب حدیث مفصل بخواند از این مجمل. چندی بعد که کتاب مذکور گسترش بیشتری در جامعه یافت، انتشارات سدید (وابسته به بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق ع) از بنده درخواست کردند که اجازه نشر آن را به ایشان بدهم و آن را به صورت یک کتاب منتشر کردند. البته در این فاصله مجموعه ۳ جلدی‌ای با نام «حجاب‌پژوهی» به اهتمام دفتر مطالعات و تحقیقات زنان زیر نظر آقایان مجید دهقان و محمد عشایری منفرد منتشر شده است که بدون اینکه اشاره به نام کتاب مذکور داشته باشد به تفصیل تمام شبهات آن را پاسخ گفته است که به‌ویژه جلد اول آن با عنوان «پوشش زنان در زمان پیامبر» با تتبع بسیار جامعی بخوبی نشان می‌دهد که ادعای پایه کتاب مذکور چه اندازه بی‌اساس است.

در سال ۱۳۹۶ چندین موسسه از بنده درخواست مناظره با ایشان کردند؛ بنده پذیرفتم اما ایشان مرتب طفره می‌رفت تا نهایتا این مناظره در موسسه فهیم انجام شد که فایل صوتی و پاورپوینت و فیلم تصویری آن را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.

با توجه به اینکه بخش‌هایی از کتاب مذکور همچنان در فضای مجازی و به صورت القای شبهاتی درباره اعتبار حجاب شرعی در حال گسترش است به دعوت موسسه نبأ قرار شد در نشستی مجازی مروری بر اهم ادعاهای کتاب و نقد آنها داشته باشم؛ که دو نشست در تاریخ ۷ و ۱۴ دیماه ۱۴۰۲ برگزار شد. در اینجا فایلهای این دو جلسه (فایل صوتی جلسه اول) و (فایل صوتی جلسه دوم) به همراه پاورپوینت جلسات بررسی حجاب شرعی در عصر پیامبر تقدیم می‌شود.

Visits: 45

احتیاط (قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

حکومت، علم دینی و احتیاط

خلاصه مطلبی که در قسمت اول بیان شد این بود که:

«رویه غلطی متاسفانه رایج شده که: بسیاری از افراد در عرصه‌های علمی مختلف بدون اینکه به اجتهاد در آن حوزه رسیده باشند، موضعی که به نظرشان بهتر رسیده مبنای عمل خود قرار می‌دهند و می‌کوشند در جامعه نیز به جای ارجاع دادن دیگران به متخصصان، نظر خود را به کرسی بنشانند! و این گونه است که در کشور، نه فقط در مسائل دینی، بلکه در مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، سلامت، و …. دچار مشکل هستیم؛ چون بسیاری از ما از تقلید درآمده‌ایم، اما هنوز مجتهد نشده‌ایم؛ و نمی‌خواهیم قبول کنیم که کسی که از تقلید درآمده، مادام که هنوز مجتهد نشده، باید احتیاط کند

اکنون می‌خواهم اقتضائات این احتیاط را بر موضوع بسیار مهم «علم دینی» تطبیق دهم؛ موضوعی که از مهمترین دغدغه‌های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، و نیز از مهمترین دغدغه‌های پژوهشی من در دو دهه اخیر بوده است.

خلاصه صورت مساله «علم دینی» به عنوان مساله‌ای برای نظام اسلامی، این است که:

«علوم مدرن، که داعیه برنامه‌ریزی برای تمام شؤون زندگی انسان را دارد، در بسیاری از عرصه‌ها با آموزه‌های دینی ناسازگار است؛ و با اتکا به چنین علمی نمی‌توان اهداف دین را محقق کرد. اگر قرار است در این کشور یک نظام اسلامی برپا شود، باید نرم‌افزار آن فراهم گردد؛ یعنی علمی که سازگار با – وبلکه در راستای- آموزه‌های اسلامی باشد.»

این دغدغه همچنان به قوت تمام در من زنده است؛ و سخنان حاضر تکمله‌ای بر آن است؛ نه نفی آن. اکنون مساله این است که وقتی هنوز به این علم نرسیده‌ایم چه باید بکنیم؟

بگذارید مقصودم را با یک مثال عینی واضحتر کنم. با شروع ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد بسیاری از جریانات دین‌مدار خوشحال شدند؛ اما بعد از مدتی بسیاری سرخورده شدند. یکی از اشکالاتی که بر او می‌گرفتند این است که چرا متخصصان را کنار گذاشته و فقط به سخن امثال مشایی عمل می‌کند. آیا احتمال ندارد این اقدام ناصواب وی، تاحدودی به خاطر نوع پرداختن ما به مساله علم دینی بوده باشد که ما در طرح این مساله به اقتضای احتیاط عمل نکردیم؟! ما مرتب علوم غربی را زیر سوال برده‌ایم (چون نمی‌خواستیم مقلد غرب باشیم)، در عین حال، چون هنوز در عرصه مسائل این علوم مجتهد نشده‌ایم، جایگزینی برای آنها ارائه نکرده‌ایم. خوب، او در مقام رئیس جمهور باید عمل می‌کرد؛ و اگر علوم غربی زیر سوال رفتند، پس متخصصان این رشته‌ها هم زیر سوال رفته‌اند؛ و وقتی رشته علمی منقحی در کار نباشد، معیاری برای تشخیص متخصص باقی نمی‌نماند؛ و در چنین شرایطی هرکس می‌تواند خود را متخصص جا بزند!

قطعا اینکه حکم اسلامی عمل شود بهترین مطلوب همه ماست؛ اما اگر در هر عرصه‌ای هنوز نمی‌دانیم واقعا حکم اسلامی چیست، آیا احتیاط حکم نمی‌کند که بگذاریم فعلا تصمیمات بر اساس نظر کارشناسان فن گرفته شود (ولو که چون خود ما از تقلید درآمده‌ایم به لحاظ مبنایی، اشکالاتی را بر آنها وارد بدانیم) و البته نظر آن کارشناسان را هم نه به عنوان نظر اسلام، بلکه به عنوان یک نظری که فعلا در دنیا بدان عمل می‌شود مبنای عمل قرار دهیم؟ یا فعلا باید همان نظر غیرمجتهدانه خود را که بدون حجت شرعی و صرفا بر اساس حدس و گمان آن را اسلامی می‌دانیم به عنوان حکم اسلامی اجرا کنیم؟!

از امام صادق ع روایت شده است که پیامبر اکرم ص وقتی امیری را به جنگی می‌فرستاد توصیه‌هایی به وی می‌فرمود که یکی از آن توصیه‌ها این است:

هنگامی که اهل پادگانی را محاصره کردی و آنان از تو خواستند که: «تسلیم تو شوند مشروط بر اینکه حکم خدا را در مورد آنان اجرا کنی» ‌نپذیر؛ بلکه قرار بگذار که حکم خودتان را در مورد آنان اجرا کنید؛ و سپس آنچه را صلاح می‌دانید در مورد آنان اجرا کن؛ زیرا اگر با آنان مشروط به اجرای حکم الله توافق کنید نمی‌دانید که آیا واقعا حکم خدا را در مورد آنان پیاده کرده‌اید یا خیر. (كافي، ج‏۵، ص۲۹-۳۰)[۱]

تبصره

بحث فوق ناظر به عرصه‌هایی است که واقعا حکم اسلام در عرصه مربوطه را نمی‌دانیم ویا محل نزاع است و صرفا با حدس و گمان، به اسم اسلام اقدام می‌کنیم؛ وگرنه در جایی که حکم شرع واضح است، قطعا همان باید مبنای عمل قرار گیرد.

این مطلب ادامه دارد ان شاء الله


[۱] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ إِذَا بَعَثَ أَمِيراً لَهُ عَلَى سَرِيَّةٍ أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خَاصَّةِ نَفْسِهِ ثُمَّ فِي أَصْحَابِهِ عَامَّةً ثُمَّ يَقُول‏ …

وَ إِذَا حَاصَرْتَ أَهْلَ حِصْنٍ‏ فَأَرَادُوكَ عَلَى أَنْ يَنْزِلُوا عَلَى حُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا تَنْزِلْ لَهُمْ وَ لَكِنْ أَنْزِلْهُمْ عَلَى حُكْمِكُمْ ثُمَّ اقْضِ فِيهِمْ بَعْدُ مَا شِئْتُمْ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَرَكْتُمُوهُمْ عَلَى حُكْمِ اللَّهِ لَمْ تَدْرُوا تُصِيبُوا حُكْمَ اللَّهِ فِيهِمْ أَمْ لا؛ َ وَ إِذَا حَاصَرْتُمْ أَهْلَ حِصْنٍ فَإِنْ آذَنُوكَ عَلَى أَنْ تُنْزِلَهُمْ عَلَى ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ فَلَا تُنْزِلْهُمْ وَ لَكِنْ أَنْزِلْهُمْ عَلَى ذِمَمِكُمْ وَ ذِمَمِ آبَائِكُمْ وَ إِخْوَانِكُمْ فَإِنَّكُمْ إِنْ تُخْفِرُوا ذِمَمَكُمْ وَ ذِمَمَ آبَائِكُمْ وَ إِخْوَانِكُمْ كَانَ أَيْسَرَ عَلَيْكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ أَنْ تُخْفِرُوا ذِمَّةَ اللَّهِ وَ ذِمَّةَ رَسُولِهِ ص‏.

Visits: 708

احتیاط (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم

فهم اقتضائات احتیاط؛ راه برون‌رفت از عمده مشکلات کشور

در ابتدای رساله‌های توضیح المسائل می‌نویسند که انسان برای عمل به احکام دین باید یا مجتهد باشد یا مقلد یا محتاط. همواره برایم سوال بود که: «انسان مجتهد باشد یا مقلد» رویه‌ای معقول است (نه‌ فقط در فقه، بلکه در تمام عرصه‌های زندگی: مثلا برای علاج بیماری، انسان یا مجتهد [= پزشک] است یا مقلد [= به پزشک مراجعه می‌کند] و …)، اما محتاط یعنی چه؟ انسان یا پاسخ را می‌داند یا نمی‌داند؛ اگر نمی‌داند، از کسی که می‌داند بپرسد؛ چرا احتیاط کند (برود سراغ همه متخصصان، و به سخت‌ترین گزینه ممکن عمل کند)؟! آیا احتیاط، خلاف عقل متعارف نیست؟! آیا واقعا یک تقسیم ثنایی (مقلد-مجتهد) باید داشت یا یک تقسیم ثلاثی (مقلد-مجتهد- محتاط)؟

امروز دقیقا می‌فهمم که بی‌توجهی به این قسم سوم نه فقط به بسیاری از طلاب و دانشجویان آسیبی جدی زده، بلکه مشکلات حادی را در زندگی اجتماعی ما ایرانیان رقم زده است!

مساله از این قرار است: هر انسانی در ابتدای تحصیل در هر رشته‌ای ابتدا مقلد است، و زمان می‌برد تا مجتهد شود؛ لیکن حرکت از مقلد بودن به مجتهد شدن، دفعی نیست، تدریجی است؛ یعنی دانشجو و طلبه، پس از مدتی و به خاطر مواجه با دیدگاههای رقیب و …، به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر نمی‌تواند مقلد باشد؛ یعنی دیگر هر «دیدگاه معین» (در فقه:‌ فتوا؛ در پزشکی: نحوه معالجه؛ و …) را که می‌بیند، اشکالاتی درباره‌اش به ذهنش می‌آید که نمی‌تواند مثل گذشته، آن را بپذیرد؛ و احتمال می‌دهد که «گزینه‌های رقیب» بهتر باشند؛ اما هنوز به حدی نرسیده که خودش بتواند با ادله‌ای که در دستش است به نتیجه معتبر و اطمینان‌بخش در حد آن رشته علمی (که عرف جامعه علمی مربوطه آن را قابل اعتنا بداند) برسد.

در چنین وضعیتی که انسان در برزخ بین تقلید و اجتهاد است، چه بکند؟ اینجاست که مفهوم «محتاط» معنی‌دار می‌شود؛ به عنوان یک راهنمای عمل می‌گوید: درست است که تو دیگر نمی‌توانی تقلید کنی؛ اما یادت باشد که هنوز مجتهد نشده‌ای؛ تو به دیدگاه مجتهدان انتقاد داری، اما یادت باشد که آنها قبل از اینکه تو در این وضعیت قرار بگیری مجتهد بوده‌اند، و به خاطر فراتر رفتن تو از مقلد بودن (حتی اگر نقد تو بر دیدگاه آنها وارد هم باشد) اجتهادشان باطل نشده است؛ زیرا مجتهد انسان معصوم نیست که خطا نکند؛ او انسانی است که در حد عقلایی لازم تلاشش را کرده و عقلا تایید می‌کنند که حتی اگر در نظر نهایی‌اش اشتباه هم کرده باشد معذور است.

پس در چنین موقعیتی که نمی‌توانی از آن یک نفر – که قبلا مقلدش بودی- تقلید کنی، او و بقیه متخصصان سطح بالا را جلوی خودت بگذار و احتیاط کن! احتیاط یعنی وقتی مثلا مریض شدی و به هیچ متخصصی اطمینان کامل نداری، راهش این نیست که به سلیقه شخصی خودت عمل کنی؛ بلکه به جای یک نفر، سراغ چند متخصص برتر برو و اگر اولی گفت انگور نخور، و دومی گفت انار نخور، و سومی گفت سیب نخور، فعلا هیچیک از این سه میوه را نخور تا زمانی که خودت واقعا متخصص شوی.

رویه غلطی که متاسفانه رایج شده این است که بسیاری از طلاب و دانش‌پژوهان بدون اینکه در عرصه تخصصی خود به اجتهاد رسیده باشند موضعی را که به نظرشان بهتر رسیده مبنای عمل خود قرار می‌دهند! و بدتر اینکه در مسائل مربوط به مشکلات جامعه هم، به جای ارجاع دادن دیگران به متخصصان، می‌کوشند نظر خودشان را به کرسی بنشانند!

و این گونه است که در کشور، نه فقط در مسائل دینی، بلکه در مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، سلامت، و …. دچار مشکل هستیم و روز به روز بر مشکلاتمان افزوده می‌شود؛ چون بسیاری از ما از تقلید درآمده‌ایم، اما هنوز مجتهد نشده‌ایم و یادمان رفته که کسی که در این برزخ بسر می‌برد: اولا وظیفه خودش احتیاط است، نه فتوا دادن؛ و ثانیا وظیفه ندارد سایر مقلدان را از رجوع به مجتهدان بازدارد و به پیروی از خودش دعوت کند.

اگر هرکدام از ما وقتی از تقلید درمی‌آمد، توجه می‌کرد که آنان که تا دیروز مجتهد بودند هنوز مجتهدند و می‌فهمید که صرف گرفتن مدرک دکتری یا سطح چهار حوزه، انسان را مجتهد نمی‌کند، آنگاه نقش‌آفرینی متخصصان هر عرصه جدی‌تر می‌شد و مسئولان و تصمیم‌گیران کشور یا از متخصصان واقعی در هر عرصه‌ای پیروی می‌کردند و احتمالا با بسیاری از مشکلات امروزی مواجه نبودیم.

هنوز هم دیر نشده است. من امروز فهمیده‌ام که نمی‌توانم در برخی عرصه‌ها مقلد باشم؛ اما می‌دانم که هنوز مجتهد هم نشده‌ام؛ از این روست که راه احتیاط را در پیش گرفته‌ام. شما هم با خودت روراست باش؛ اگر نمی‌توانی تقلید کنی ابتدا مطمئن باش که مجتهد شده‌ای بعد فتوا بده!

Visits: 578

سخنی با برادرم، حاج میثم مطیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

دو روز پیش از عید سعید فطر، در تاملات قرآنی روزانه‌ام به این آیه رسیدم:

«وَ اصْبِرْ عَلی‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً» (مزمل/۱۰)

«بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان به شیوه‌ای زیبنده دوری گزین»

و مضمون یکی از نکاتی که همان روز نوشتم، این بود:

«کسی که وظیفه بیان حق و حقیقت در جامعه را برعهده می‌گیرد، باید خود را برای سخنان ناروا، زخم‌زبان‌ها، زیر بار حق نرفتن‌ها، و طعنه و کنایه‌ها آماده کند؛ و وقتی هم می‌خواهد به آنها بی‌اعتنایی کند همین بی‌اعتنایی‌اش را هم به نحوی زیبنده انجام دهد.»

از تو جز این انتظار نداشتم؛

اما در تعجبم از کسانی است که ژست انتقادپذیری و فریادشان در آزادی بیان، چشم مَلَک را خیره، و گوش فلک را کر کرده، اما سخنان تو را که در کمال ادب، و بر واضحات انگشت گذاشتی، تاب نمی‌آورند:

برخی تو را به خاطر دفاعت از کوخ‌نشینان به پیروی از «مارکسیسم» متهم می‌کنند؛

برخی به مصداق «يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِم‏» (هر فریادی را علیه خود می‌پندارند؛ منافقون/۴)، حتی فریاد تو بر «کاخ‌نشینی» را هم به منتخب خود تطبیق می‌دهند؛

و برخی …

یکبار دیگر تندترین عبارات شعر حماسی‌ات را، که آن را توهینی بزرگ به خود تلقی کرده‌ و از ضرورت عذرخواهی به خاطرش سخن گفته‌اند، زمزمه می‌کنم، تا نکته‌بینان دریابند که آنان چگونه «هر فریادی را علیه خود می‌پندارند»؛ و تحمل این غوغاسالاران در انتقادپذیری تا کجاست!

ادامه مطلب سخنی با برادرم، حاج میثم مطیعی

Visits: 683