بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت مظلومانه بزرگی مثل حاج قاسم در وقتی که همه خواب بودیم، سینهمان را مالامال از درد و خشم و انتقام کرده بود و میرفت آتشی که در وجودمان شعلهور شده بود کاخ ستم را در جهان براندازد.
با این حال وقایعی رخ داد[۱] تا غرورمان ما را از خدا غافل نکند و عجز خود در پیشگاه او را فراموش نکنیم.
این وقایع، منافقانی را که در اثر آن حضور میلیونی مردم، جرأت نُطُق کشیدن نداشتند به وجد آورد؛
یاوهگوییها آغاز شد؛
و این یاوهگوییها محمل را چنان مهیا کرد که در حالی که هنوز کفن حاج قاسم خشک نشده، عدهای کینههای بدری و خیبری و حُنَینی خود را بروز دادند؛
وحتی از پاره کردن عکس او، که توهینی مستقیم به میلیونها مردم عزادار بود، دریغ نکردند!
خدا میداند؛
شاید قرار است آتش انتقامی که اندکی آرام گرفته بود با شدت بسیار بیشتر شعلهور شود.
خواستم چند کلمه درباره این اوضاع و احوالمان در این ایام بنویسم؛
اما برای بیان آن،
سخنی رساتر از سخنان امام کاظم ع در دعای جوشن صغیر نیافتم:
خدایا!
چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنیاش را به روی من کشید،
و لبه تیغش را بر من تیز کرد
و تیزیِ سلاحش را برایم آماده نمود
و زهرهای کشندهاش را برای من درهم آمیخت
و تیرهای بیخطایش را سوی من نشانه گرفت
و چشم نگهبانش از من به خواب نرفت؛
و مخفیانه درصدد است که به من آزاری رساند و زهر جگر سوزش را به من بچشاند؛
خدایا!
پس تو نگاهی افکندی به ناتوانیام در تحمل حوادث ناگوار،
و درماندگیام از انتقام گرفتن از آن که با ستیزهجوییاش قصد مرا کرده،
و تنهاییام در برابر بسیاریِ آنان که آزار مرا در سر دارند و سرِ راهم کمین کردهاند و فکر من درخلاصى از آنها به جایى نمىرسد،
پس به نیرویت مرا تأیید کردی،
و با یاریت پشتم را محکم نمودی،
و تیغ برنده او را بر من کُند نمودی،
و او را پس از اینکه عِدّه و عُدّها گرد آورده بود، خوار کردی
و موقعیت مرا بر او برتری دادی
و شرِّ آن نقشه هاى شومى که براى من کشیده بود به خودش برگرداندى،
در حالی که نه عطش کینهاش فرونشسته بود و نه هنوز دلش از کاری که می خواست با من بکند خنک شده بود؛
از غیظش بر من انگشت به دندان میگزید و پشت کرده، پا به فرار نهاد و تجهیزات و نفراتش تارومار شد.
پس تو را سپاس ای پروردگار،
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب!
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
خدایا!
چه بسیار ستمگری که با نقشههایش به من ستم کرد،
دامهای شکار را در راهم نهاد
و و مرا دقیقا زیر نظر گرفت و مانند درنده اى که براى شکار خود کمین مى کند به دست آوردن فرصت مناسب در کمین من نشست،
درحالیکه در ظاهر با من خوشرویی نشان میداد و گشادهروییِ بىحقیقتى به من مىنمود،
پس چون دغلکاری باطنش و زشتی آنچه را حتی برای همکیشان در دل نهفته کرده بود مشاهده نمودی
و دیدی که چگونه مرا میخواهد مرا در دام ستم خود گرفتار آوَرَد،
او را سرنگون ساختی
و ریشهاش را از بیخوبن برکندی
و او را در چاهی که برای من کنده بود و در ژرفای گودال خودش انداختی
و گونهاش را در ردیف خاک پایش قرار دادی؛
او را به بدن و روزی خودش سرگرم کردی
و با سنگ خودش زدی
و با زه کمان خودش خفهاش نمودی
و با سر نیزههای خودش هلاک کردی
و به رو به خاک مذلّت افکندی
و حیلهاش را به خودش برگرداندی
و از فرط حسرت به باد فنایش دادی.
ازاینرو،
پس از کبر و نخوتش خوار گشت
و به دنبال گردنفرازیاش درهم کوبیده شد
و گرفتار در بند دامی که در آن هنگام غرورش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند،
و پروردگارا!
اگر نبود که رحمتت بر من فرود آمد، نزدیک بود آنچه دامن او را فرا گرفت، بر من وارد آید؛
پس تو را سپاس پروردگارا
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب،
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
خدایا!
چه بسیار حسودی که از حسرت برافروخته گشت
و دشمنی که غیظش افروخته شد
و مرا در معرض نیش زبانش قرارداد
و [با نگاه بغضآلود] مژگانش را چون نیزهای به بدنم فرو بر
و مرا هدف تیرهای سرزنش نمود و کاستیهایی را که همواره در خودش بود به گردنم انداخت؛
پروردگارا!
پناهجویانه تو را خواندم، درحالیکه اطمینان به سرعت اجابت تو داشتم،
و بدانچه همواره از خوب دفاع کردنت میدانستم، توکل کردم،
آگاه به اینکه هرکس به سایه حمایت تو پناه بَرَد، تحت فشار نماند؛
و کسی که به قلعه مددجویی تو پناه آورد، هرگز حوادث روزگار او را درهم نکوبد،
پس به قدرتت مرا از آزار او حفظ کردی.
پس تو را سپاس پروردگارا
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب،
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
خدایا! …
[۱] . درست ساعاتی بعد از انتقام سپاه پاسداران و اولین موشکباران یک پایگاه نیروهایی آمریکایی بعد از جنگ جهانی دوم، یک هواپیمای اوکراینی که به جای پرواز در مسیر خود، به سمت منطقه ممنوعه نظامی تغییر جهت داده بود، توسط نیروهای پدافند سپاه مورد اصابت قرار میگیرد. سردار حاجیزاده در کمال شجاعت مسئولیت این اشتباه را میپذیرد؛ اما سوالاتی همچنان بدون جواب مانده است: چرا علیرغم درخواست پدافند هوایی و گزارش اینکه موشکهای کروزی به سمت ایران پرتاب شده، و در زمانی که وضعیت کشور شبیه وضعیت جنگی است، مقامات مافوق (که طبق ماده ۱۰ قانون هواپیمایی کشور، این مقام مافوق هیات وزرا میباشد) پروازهای عادی را کنسل نمیکند؟ این هواپیما چرا به سمت پایگاه نظامی تغییر مسیر داده بود؟ چرا مامور ایرانی فرودگاه هواپیما را دارای نقص فنی تشخیص داده و مخالف پرواز او بوده است؟ چرا به پدافند گزارش حمله با موشک کروز شده بوده؛ و اگر دروغ است، چه کسی چنین گزارشی را داده؛ و اگر راست است، آن موشکها چه شد؟ و … .
بازدیدها: ۳۰۲