بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مسائلی که بویژه بعد از انقلاب بسیاری از اذهان متدینان و روشنفکران را به خود مشغول داشته است، موضع اسلام در قبال کنشگری زن است:
یک وضعیت برای زن هست که به دوره سنتی نسبت میدهند که وضع مطلوب برای زن این است که اساسا کنشگری اجتماعی نداشته باشد و گوشه خانه و محبوب شوهرش بماند؛ به تعبیر شهید مطهری، زن در این دوره گرانبها بود، اما همچون شیء گرانبها بود، و نه به عنوان انسان کنشگر.
در یکی دو قرن اخیر و بعد از تحولات مدرنیته و نهضت احیای حقوق زنان که ذیل عنوان «فمینیسم» رقم خورد عملا دو الگو برای کنشگری زن مطرح شد: یکی الگوی خود فمینیسم، که ناخودآگاه الگوی اصلی انسان را مرد میدانست، و لذا الگوی کنشگری زن را در انجام کنشگریهای مردانه میدید؛ در این الگو، به تعبیر شهید مطهری انسان بودنش از حیث اجتماعی جدی گرفته شد، اما چون زن بودن زن به حاشیه رفت خروجیاش «انسان بیبها» شد. اگر سیمون دوبوار کتاب «جنس دوم» را نوشت که به زنان هشدار دهد که از این وضعیت درآیند، عملا با مسیری که پیشنهاد کرد، زن بر اساس همان ضوابط مردانه خودشان برای کنشگری (یعنی به دست گرفتن مناصب سیاسی و اقتصادی و …) هنوز جنس دوم است. دومی الگوی سرمایهداری بود، که این فرصتی که فمینیستها پیش آوردند جدی گرفت؛ و کوشید زن بودن زن را جدی بگیرد، اما نه در افق انسانیت (زیرا تنها الگوی انسان در غرب، همچنان الگوی مردانه بود)، بلکه در افق جنسی؛ یعنی با تقویت نگاه سرمایهای به همه امور، زن را به مثابه کالای جنسی در نظر گرفتند، یا حداکثر به عنوان سرمایهداری که سرمایهاش امر جنسی است؛ کنشگری او بیش از اینکه انسانی باشد جنسی شد؛ یعنی آزاد شدن استفاده از سرمایه جنسی او برای همگان و برای رونق بازار مصرف! این را اگر بخواهیم با ادبیات شهید مطهری نامگذاری کنیم این است که در این الگو، زن به بهانه کنشگر بودن، هم گرانبها بودنش را از دست داد و هم انسان بودنش را.
اما در اسلام وجود حضرت زهرا س به ما نشان داده که اولا زن در منظر اسلام کنشگر است نه صرفا حاشیه و در پستوی خانه و منفعل؛ و ثانیا کنشگری است که جنسیتش (زنانگیاش) در کنشگریاش باید جدی گرفته شود؛ اما نه وجه جنسی بودن وی؛ بلکه این وجه اصلا نباید در کنشگری وی وارد شود.
در فاطمیه دوم سال ۱۴۴۴ (۲ تا ۶ دیماه ۱۴۰۱) در هیات وابسته به موسسه جوانان آستان قدس رضوی کوشیدم موضوع کنشگری زن مسلمان را با استفاده از الگوی شخصیتی حضرت زهرا سلام الله علیها طرح کنم. جلسه اول و دوم عمدتا تلاش شد معنای ناصواب کنشگری زن در غرب (با دو الگوی فمینیستی و سرمایهداری) شرح داده شود (البته در جلسه دوم هم با مرور سریعی بر مباحثی که در فاطمیه اول گفته بودم درباره جایگاه حجاب برای ارائه کنشگری خاص زن مسلمان نکاتی بیان شد)؛ جلسه سوم و چهارم با توجه به دو مفهوم «حیا» و «مادری» تلاش شد الگوی کنشگری زنانه از منظر اسلامی تبیین شود؛ و در جلسه پنجم هم برخی از احادیث را که عدهای از آن مطلوبیت عدم کنشگری زن برداشت کردهاند شرح داده شد که چه سوء تفاهمی در فهم آن احادیث رخ داده است.
مجموعه فیلمهای این جلسات را در عماریار میتوانید ببینید. همچنین در ادامه فایلهای صوتی و تصویری جلسات مذکور و سپس خلاصهای از بحثهای هر جلسه (همراه با احادیثی که در جلسه مطرح شد) تقدیم میشود
دانلود فایل صوتی جلسه اول ؛؛؛ فایل تصویری جلسه اول در آپارات
دانلود فایل صوتی جلسه دوم ؛؛؛ فایل تصویری جلسه دوم در آپارات
دانلود فایل صوتی جلسه سوم ؛؛؛ فایل تصویری جلسه سوم در آپارات
دانلود فایل صوتی جلسه چهارم ؛؛؛ فایل تصویری جلسه چهارم در آپارات
دانلود فایل صوتی جلسه پنجم ؛؛؛ فایل تصویری جلسه پنجم در آپارات
خلاصه جلسات
جلسه اول
كتاب المزار (للمفيد)، ص۱۷۸
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَةً وَ نَحْنُ لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ لِكُلِّ مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى بِهِ وَصِيُّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ إِذْ كُنَّا مُصَدِّقِينَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمْ بِالدَّرَجِ الْعُلْيَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِهِمْ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ
حضرت علی ع میفرماید تا کسانی که راه رشد را ترک کردند درست نشناسید راه رشد را نخواهید دانست:
وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَه (نهج البلاغة، خطبه۱۴۷؛ الكافي، ج۸، ص۳۹۰
لذا ابتدا مناسب است کنشگریهای نادرست برای زن را بشناسیم.
یک وضعیت برای زن هست که به دوره سنتی نسبت میدهند که زن کنشگری نداشته باشد و گوشه خانه بماند. این نگاه قطعا در غرب سنتی بوده: امثال ارسطو و افلاطون زن را همچون بردگان شهروند درجه دو محسوب میکردند، در ردیف حیوان؛ و عملا نقش و کنشگریای در تصمیمگیریها برایش قائل نبودند. در جاهلیت هم بقدری زن در حاشیه بود که حتی برخی نوزاد دختر را زنده به گور میکردند
اما نگاه اسلام این نیست و شاهد مهمش تکریم ایشان نسبت به حضرت زهرا س.
در نگاه سنتی حداکثر به تعبیر شهید مطهری همچون شیء گرانبها بود؛ و ایشان میگوید در غرب زن انسان بیبها شد که منظورش جریان فمینیسم است.
در غرب دو مدل برای کنشگری زن مطرح شد:
یکی فمینیسم، که الگوی اصلی انسان را مرد میدانست و لذا الگوش کنشگری زن را انجام کنشگریهای مردانه معرفی کرد؛ یعنی هرکاری که مردان در عرصه کنشگری انجام میدهند زن انجام دهد تا کنشگر شود و از انفعال بدر آید. در این الگو زن بودن زن به حاشیه رفت.
دومی الگوی سرمایهداری زن بودن زن را جدی گرفت اما در افق جنسی؛ یعنی زن را به مثابه کالای جنسی وارد کردند و کنشگری او بیش از اینکه انسانی باشد جنسی بود؛ یعنی آزاد شدن استفاده از سرمایه جنسی او برای همگان!
ما میخواهیم بگوییم حضرت زهرا س به ما نشان داده که اولا زن در منظر اسلام کنشگر است نه صرفا حاشیه و در پستوی خانه؛ و ثانیا کنشگری است که جنسیتش (زنانگیاش) در کنشگریاش باید جدی گرفته شود؛ اما نه وجه جنسی بودن وی؛ بلکه این وجه اصلا نباید در کنشگری وی وارد شود.
جلسه دوم
توضیح بیشتر الگوهای نامطلوب کنشگری زن در غرب
سپس:
مقدمه اول:
اساسا اسلام از انسان انتظار کنشگری دارد:
اولا پذیرفته که این کنشگری وی است که امکان ظلوم و جهول بودن را برای وی مهیا میکند:
(۳۳) الأحزاب : ۷۲ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا
به تعبیر مرحوم فیض در تفسیر صافی این امانت تکلیف است؛ یعنی همان اختیار؛ که تعیین شخصیت شخص را به خودش واگذار میکند به طوری که اگر کسی به اقتضای راه درست عمل نکند ظلوم و جهول میشود
ثانیا معیار نهایی را بهشتی شدن قرار داده و بهشت را به بها دهند نه به بهانه:
(۵۳) النجم : ۳۹ وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى
مقدمه دوم:
این کنشگری را فقط ناظر به مرد قرار نداده، بلکه از زن هم انتظار جدی برای کنشگری دارد؛ دلیل:
اگر علی ع برترین مرد بعد از پیامبر ص و برترین نمونه کنشگری است، حضرت زهرا س هم کفو اوست و کفو بودنش هم بالاستقلال است:
وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ أَبَداً (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ص۱۳۹
قَالَ وَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ ع لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ فِي الْأَرْضِ. (كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۱، ص۴۶۳)
اکنون میافزاییم که اسلام در عین حال که قبول دارد به لحاظ انسانیت زن و مرد یکسانند و اگر علیای هست فاطمهای هم کفو او هست، در عین حال کنشگری زن را متفاوت از مرد قرار داده است: شاهدش اینکه اگر در میان مردان برترین مرد پیامبر ص و بعد از او علی ع است؛ و در میان زنان برترین زن داریم (همان برترین مرد برای زنان کفایت نمیکند؛ بلکه الگوی زنانه هم لازم است) و شاید به همین جهت است که معصومین ۱۴ تا هستند؛۱۳تای آنان امام و پیامبرند، چرا چهاردهمی که نه پیامبر است و نه امام، معصوم باید باشد؛ شاید یک وجهش همین است که ابعاد خاصی برای کنشگری زن هست که زنان نیاز به اسوه معصوم دارند پس باید یک معصوم زن هم در کار باشد:
تفسير القمي، ج۲، ص۳۳۶
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا فَاطِمَةُ! أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ أَشْرَفَ عَلَى الدُّنْيَا فَاخْتَارَنِي عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ أُخْرَى فَاخْتَارَ عَلِيّاً عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ وَصِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ فَاخْتَارَكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِين
به نظر میرسد حجاب به همین جهت که یک نحوه کنشگری ویژه را برای زن ارائه میکند این اندازه حساسیتش بالا رفته و برای دشمن مهم شده است (مروری بر مباحث فاطمیه اول درباره چرایی اهمیت یافتن حجاب در دنیای امروز)
روضه
«العقد الفريد» (ابن عبد ربه الأندلسي (ت ٣٢٨هـ) ج۵/ ۱۳):
الذين تخلفوا عن بيعة أبي بكر
«عليّ، والعباس، والزبير، وسعد بن عبادة، فأما علي والعباس والزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتى بعث إليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة، وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار، فلقيته فاطمة فقالت: يا ابن الخطاب، أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم، أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأمة!
جلسه سوم
گفتیم برای زن در غرب دو الگوی کنشگری بود:
۱. فمینیسم: زن بودن (جنسیت) وی را نادیده گرفت و خواست او را همچون مردان وارد میدان کند
۲. سرمایهداری: زن بودن وی را در افق جنسی جدی گرفت و خواست او را از منظر بهرهگیری از سرمایه جنسی وارد میدان کند
و اسلام میخواهد زن بودن (جنسیت) زن را جدی بگیرد، اما نه در افق جنسی؛ بلکه جنسی بودنش اصلا به چشم نیاید. به تعبیر دیگر جنسی بودن وی پوشیده شود ولی جنسیتش در مقام کنشگری جدی گرفته شود
اما چگونه؟
برای شرح این ابتدا باید به تفاوت جدی کنشگری در جهانبینی اسلامی و غربی توجه کنیم:
مبنای جهانبینی اسلامی باور به مسافر بودن انسان در دنیاست؛ و مبنای تفکر غربی باور به مقصد بودن دنیا برای انسان است؛ لذا کنشگری غربی در فضای دنیامداری است؛ اما کنشگری اسلامی به عنوان شرکت در امتحان الهی است؛ لذا خود حضرت زهرا را به عنوان «ممتحنهای که امتحانش را در پیشگاه الهی موفقیتآمیز انجام داد: مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الله الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَةً» میشناسیم.
در تلقی دنیامدار غربی و مخصوصا با محور قرار گرفتن کنشگری مردانه دنیازده، علامت کنشگر موفق بودن به دست آوردن مناصب سیاسی و قدرت اقتصادی و رسیدن به موقعیتِ هوسرانیِ هرچهبیشتر است؛ اما در نگاه اسلامی همه چیز با مقصد بهشتی سنجیده میشود.
در واقع یا دین را باید بازی و سرگرمی دانست (تلقی غربی):
(۶) الأنعام : ۷۰ وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا
(۷) الأعراف : ۵۱ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُون
یا دنیا را:
(۶) الأنعام : ۳۲ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
(۲۹) العنكبوت : ۶۴ وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون
لذا در عرصه مردانه هم معیار کنشگری مطلوب، رسیدن به دنیای بیشتر نیست؛ و حتی اگر علی ع هم حکومت را به دست میگیرد برای دفاع از مظلوم و اطاعت از خداست نه به خاطر کسب قدرت و ثروت و شهوت: لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ عَفْطَةِ عَنْز (نهج البلاغه خطبه۳)
و اگر حضرت زهرا هم دنبال فدک بود، فدک بهانهای بود برای رسواگری دنیاطلبان، وگرنه برایشان ارزشی نداشت؛ لذا امیرالمومنین ع که به حکومت رسید فرمود:
وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا … وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ (نهج البلاغه نامه ۴۵)
پس اگر اساسا کنشگری قرار باشد در موقعیت امتحان الهی در نظر گرفته شود (نه در موقعیت دنیاطلبی) مهمترین امر در امتحان اولا تشخیص وظیفه صحیح و سپس عمل کردن بر اساس آن وظیفه است؛ لذاست که در قبال امانت الهی دو خطای اساسی وجود دارد: جهول بودن و ظلوم بودن:
(۳۳) الأحزاب : ۷۲ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا
اکنون آیا این کنشگری برای زن و مرد متفاوت است. به نظر میرسد بله؛ در جلسه قبل گفتیم اساسا حضرت زهرا الگویی خاص برای زنان است ودر قبال پیامبر ص و علی ع، اما شواهد دیگری هم هست که اساسا نسبت مرد با زن، با نسبت زن با مرد متفاوت و مدل کنشگری زنان متفاوت است؛ مثلا مقایسه دو روایت از سیدة نساءالعالمین و سید الرجال العالمین:
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:
حُبِّبَ الىَّ من دنياكم ثلاث؛ تَلاوةُ كتابِ الله و النّظرُ فى وجهِ رسولِ اللّه (صلی الله عليه و آله و سلم) و الإنفاقُ فى سبيل اللّه.» (وقایع الایام، ج الصیام، ص۲۹۵؛ به نقل از نهج الحیاة ص۲۷۱)
پیامبر ص هم فرمودند:
قال رسول الله: حُبِّب إلیّ من الدنیا ثلاث: النساء، والطیب، و قرة عینی الصلاة.
حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ. (الخصال، ج۱، ص: ۱۶۵)
وَ قَالَ ع: حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمْ ثَلَاثٌ الطِّيبُ وَ النِّسَاءُ وَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ. (معدن الجواهر، ص: ۳۱)
حضرت صدیقه به عنوان یک زن، فرمایش می کنند که برایشان محبوب قرار داده شده است، سه امر. تلاوت قران و نظر کردن در وجه رسول الله و انفاق در راه خدا.
رسول اکرم به عنوان مرد، سه امر برایش محبوب قرار داده شده است: زن، رایحه خوش و روشنی چشم ایشان که نماز است.
تفاوت نماز و قرآن در این است که در روایت داریم اگر می خواهید با خدا حرف بزنید نماز بخوانید و اگر می خواهید خدا با شما حرف بزند نماز بخوانید. ببینید الگوی کنشگری زن و مرد متفاوت میشود: زن دوست دارد تا محبوبش با وی سخن بگوید. اما مردان دوست دارند خودشان با محبوبشان سخن بگویند.
در مورد کلمه نساء یک احتمال این است که خود حضرت زهرا هم شامل شود به قرینه آیه مباهله که نساء برای حضرت زهرا س به کار رفت:
(۳) آلعمران : ۶۱ فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين
حضرت زهرا میخواهد به وجه رسول الله (برترین مرد) نگاه کند؛ و پیامبر ص زنان (حضرت زهرا) را دوست دارد. [البته زن در اینجا می تواند از زاویه زناشویی هم مد نظر باشد؛ اما این معانی منافاتی با هم ندارند بر اساس قاعده امکان استعمال لفظ در بیش از یک معنا]
پس به ازای نماز خواندن پیامبر ص، قرآن خواندن حضرت زهراست
به ازای دوست داشتن زنان (حضرت زهرا) توسط پیامبر؛ دوست داشتن نظر به وجه پیامبر توسط حضرت زهراست
فقط مقایسه بین بوی خوش و انفاق باید بماند که ببینیم چه وجهی دارد
[همچنین نوع رفتن مرد به سراغ زن با رفتن زن به سراغ مرد متفاوت است و ریشه اش هم متفاوت است]
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خُلِقَ الرِّجَالُ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هَمُّهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنَ الرِّجَالِ وَ إِنَّمَا هَمُّهَا فِي الرِّجَالِ (الكافي، ج۵، ص۳۳۷)
ظاهرا اگر مبنای کنشگری مرد عقلانیت است (البته عقلی که ما عبد به الرحمن است نه عقل دنیامدار که حقیقتش جهل و شیطنت است:
مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ؛ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ.( الكافي، ج۱، ص۱۱)
مبنای کنشگری برای زن «حیا»باشد.
دقت کنید از منظر اسلام عقل و دین و حیا در یک رده وجودی قرار دارند:
هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج (الكافي، ج۱، ص۱۰)
و به نظرم اینجا مخاطب آدم بود که عقل را برگزید؛ اگر مخاطب حوا بود حیا را برمیگزید و البته باز عقل و دین هم میگفتند ما باید هرجا حیا هست برویم.
به لحاظ لغت، حیا از ماده حیی و ناشی از حیات است. حیات پر از طراوات شدنی است که یک نحوه فاعلیتی دارد که فی رهافة الحس متمثل می شود و در نمو منجر به حرکت و امتداد می شود. و حیاء نقطه مقابل وقاحت است و آن پر شدن است از شادابی و طراوت و الحس المرهف المتمثل فی سرعة التاثر (هنگام حیا خون در چهره می دود) (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم؛ حسن جبل)
اولا دقت کنید که خود عقل و حیا همراه همند و تقویت کننده هم:
«الْعَقْلُ شَجَرَةٌ ثَمَرُهَا الْحَيَاءُ وَ السَّخَاءُ» و «أَعْقَلُ النَّاسِ أَحْيَاهُمْ» (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۲۵۶)
لا ترضين قول أحد حتى ترضى فعله و لا ترض فعله حتى ترضى عقله و لا ترض عقله حتى ترضى حياءه فإن الإنسان مطبوع على كرم و لؤم فإن قوي الحياء عنده قوي الكرم و إن ضعف الحياء قوي اللؤم.( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۲۰، ص۳۱۰)
و همان طور که عقل از دین و ایمان جدایی ناپذیر است:
وَ قَالَ ص إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ.( تحف العقول، النص، ص۵۴)
قَالَ النَّبِيُّ ص قِوَامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ.( روضة الواعظين، ج۱، ص۴)
حیا هم از دین و ایمان جداییناپذیر است:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ.
الْحَيَاءُ وَ الْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ.
لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ. (الكافي، ج۲، ص۱۰۶)
قَالَ الصَّادِقُ ع لَوْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِسَابِ مَهُولَةٌ إِلَّا حَيَاءُ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ فَضِيحَةُ هَتْكِ السِّتْرِ عَلَى الْمَخْفِيَّاتِ لَحَقٌّ لِلْمَرْءِ أَنْ لَا يَهْبِطَ مِنْ رُءُوسِ الْجِبَالِ … وَ زِنُوا أَعْمَالَكُمْ بِمِيزَانِ الْحَيَاءِ قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا (مصباح الشريعة، ص۸۵-۸۶)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ (مصباح الشريعة، ص۱۸۹)
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع مَا بَقِيَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِيَاءِ ع إِلَّا كَلِمَةٌ إِذَا لَمْ تَسْتَحِي فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ.( روضة الواعظين، ج۲، ص۴۶۰)
[و اساسا از ممیزات انسان از حیوان حیاست: اختصاص الإنسان بالحياء دون بقية الحيوانات]
انْظُرْ يَا مُفَضَّلُ إِلَى مَا خُصَّ بِهِ الْإِنْسَانُ دُونَ جَمِيعِ الْحَيَوَانِ مِنْ هَذَا الْخَلْقِ الْجَلِيلِ قَدْرُهُ الْعَظِيمِ غَنَاؤُهُ أَعْنِي الْحَيَاءَ فَلَوْلَاهُ لَمْ يُقْرَ ضَيْفٌ «۲» وَ لَمْ يُوفَ بِالْعِدَاتِ وَ لَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَ لَمْ يُتَحَرَّ الْجَمِيلُ وَ لَمْ يُتَنَكَّبِ «۳» الْقَبِيحُ فِي شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ حَتَّى إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ أَيْضاً إِنَّمَا يُفْعَلُ لِلْحَيَاءِ فَإِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْ لَا الْحَيَاءُ لَمْ يَرْعَ حَقَّ وَالِدَيْهِ وَ لَمْ يَصِلْ ذَا رَحِمٍ وَ لَمْ يُؤَدِّ أَمَانَةً وَ لَمْ يَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ أَ فَلَا تَرَى كَيْفَ وَفَى الْإِنْسَانُ جَمِيعَ الْخِلَالِ الَّتِي فِيهَا صَلَاحُهُ وَ تَمَامُ أَمْرِه.] (توحيد المفضل، ص۷۹)
و حتی حیا را چشم عقل خواندهاند
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ مِنْ نُورٍ مَخْزُونٍ مَكْنُونٍ فِي سَابِقِ عِلْمِهِ الَّتِي لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ فَجَعَلَ الْعِلْمَ نَفْسَهُ وَ الْفَهْمَ رُوحَهُ وَ الزُّهْدَ رَأْسَهُ وَ الْحَيَاءَ عَيْنَيْهِ وَ الحِكْمَةَ لِسَانَهُ وَ الرَّأْفَةَ هَمَّهُ وَ الرَّحْمَةَ قَلْبَهُ (الخصال، ج۲، ص۴۲۷)
اکنون میافزاییم که دقت کنید:
اولا احادیث ما از طرفی عقل را در مردان مورد تاکید قرار دادهاند نه در زن
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عُقُولُ النِّسَاءِ فِي جَمَالِهِنَّ وَ جَمَالُ الرِّجَالِ فِي عُقُولِهِمْ. (روضة الواعظين، ج۱، ص۴)
اِنَّهُنَّ یَغْلِبْنَ الْعاقِلَ وَ یَغْلِبُهُنَّ الْجاهِلُ (مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۱۹ – بیت ۲۴۴۳)
(شاید این حدیث هم به یک معنا در راستای حدیث فوق باشد: خيركم خيركم لأهله و أنا خيركم لأهلي ما أكرم النّساء إلّا كريم و لا أهانهنّ إلّا لئيم. تاريخ دمشق لابن عساكر» (۱۳/ ۳۱۳) نهج الفصاحة، ص۴۷۲)
و از طرف دیگری از محوریت حیا در زنان سخن گفتهاند
وقتی در قبال آدم، به حوا چیزی میخواهد بدهد اولین چیز حیاست:
عَنِ الصَّادِقِ ع فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ: فِي قِصَّةِ آدَمَ وَ حَوَّاءَ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَتْ حَوَّاءُ أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تُعْطِيَنِي كَمَا أَعْطَيْتَ آدَمَ فَقَالَ الرَّبُّ تَعَالَى إِنِّي وَهَبْتُكِ الْحَيَاءَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْأُنْس َ (مستدرك الوسائل، ج۱۵، ص۲۱۴)
و حیا در زنان به طور خاص اهمیت دارد:
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص : الْحَيَاءُ حَسَنٌ لَكِنَّهُ فِي النِّسَاءِ أَحْسَنُ … امْرَأَةٌ حَيِيَّةٌ أَجْرُهَا كَأَجْرِ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ ع (مجموعة ورام، ج۲، ص۱۱۸)
وَ قَالَ َ النَّبِيُّ ص … الْحَيَاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَنُ … وَ امْرَأَةٌ لَا حَيَاءَ لَهَا كَطَعَامٍ لَا مِلْحَ لَهُ. (إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج۱، ص۱۹۳)
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَذْهَبَ الْحَيَاءُ مِنَ الصِّبْيَانِ وَ النِّسَاءِ (النوادر (للراوندي)، ص۱۷)
عن المهدي ع: اللَّهُمَّ … وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِيحَةِ وَ … عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَيَاءِ وَ الْعِفَّةِ (البلد الأمين، ص۳۴۹؛ المصباح للكفعمي، ص۲۸۱-۲۸۲)
الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْحَيَاءُ عَلَى عَشَرَةِ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ فِي النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الرِّجَالِ فَإِذَا حَاضَتِ الْجَارِيَةُ ذَهَبَ جُزْءٌ مِنْ حَيَائِهَا فَإِذَا تَزَوَّجَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ فَإِذَا افْتُرِعَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ فَإِذَا وَلَدَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ وَ بَقِيَ لَهَا خَمْسَةُ أَجْزَاءٍ فَإِنْ فَجَرَتْ ذَهَبَ حَيَاؤُهَا كُلُّهُ وَ إِنْ عَفَّتْ بَقِيَ لَهَا خَمْسَةُ أَجْزَاءٍ. (الخصال، ج۲، ص۴۳۹؛ من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۴۶۸)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الرِّجَالِ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِنَّ مِنْ أَجْزَاءِ الْحَيَاءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَةِ لَكَانَ لِكُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقَاتٍ بِهِ. (الخصال، ج۲، ص۴۳۸؛ الكافي، ج۵، ص۳۳۸)
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فُضِّلَتِ الْمَرْأَةُ عَلَى الرَّجُلِ بِتِسْعَةٍ وَ تِسْعِينَ مِنَ اللَّذَّةِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَلْقَى عَلَيْهِنَّ الْحَيَاءَ. (الكافي، ج۵، ص۳۳۹)
زن فقط در برابر شوهرش باید حیا را کنار بگذارد:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَيْرُ نِسَائِكُمُ الَّتِي إِذَا خَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا خَلَعَتْ لَهُ دِرْعَ الْحَيَاءِ وَ إِذَا لَبِسَتْ لَبِسَتْ مَعَهُ دِرْعَ الْحَيَاءِ. (الكافي، ج۵، ص۳۲۴)
روضه
«تاريخ الطبري (٢٢٤ – ٣١٠ هـ) = تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري» (۳/ ۲۰۲):
«حَدَّثَنَا ابْنُ حُمَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ مُغِيرَةَ، عَنْ زِيَادِ بْنِ كُلَيْبٍ، قَالَ: أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِيٍّ وَفِيهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ فَخَرَجَ عَلَيْهِ الزُّبَيْرُ مصلتا بالسيف، فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَيْهِ فاخذوه»
«أنساب الأشراف للبلاذري» (۱/ ۵۸۷):
۱۱۸۸- وحدثنى بَكْرُ بْنُ الْهَيْثَمِ، ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
بَعَثَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ حِينَ قَعَدَ عَنْ بَيْعَتِهِ وَقَالَ: ائْتِنِي بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْفِ. فَلَمَّا أَتَاهُ، جَرَى بَيْنَهُمَا كَلامٌ. فقال:احْلُبْ حَلَبًا لَكَ شَطْرُهُ. واللَّه مَا حِرْصُكَ على إمارته اليوم إلا ليؤثرك غدا
«أنساب الأشراف للبلاذري (ت ٢٧٩هـ)» (۱/ ۵۸۶):
«۱۱۸۴- الْمَدَائِنِيُّ، عَنْ مَسْلَمَةَ بْنِ مُحَارِبٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ التيمى، وعى ابْنِ عَوْنٍ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ يُرِيدُ الْبَيْعَةَ، فَلَمْ يُبَايِعْ. فَجَاءَ عُمَرُ، ومعه فتيلة .فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: [يا ابن الْخَطَّابِ، أَتُرَاكَ مُحَرِّقًا عَلَيَّ بَابِي؟ قَالَ: نَعَمْ، وَذَلِكَ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوكِ. وَجَاءَ عَلِيٌّ، فَبَايَعَ وَقَالَ: كُنْتُ عَزَمْتُ أَنْ لا أَخْرُجَ مِنْ مَنْزِلِي حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ] .
جلسه چهارم
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج۶، ص۱۰
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ … السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ … السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِك
به نظر میرسد «حیا» به عنوان یک عنصر مهم در ذیل مفهوم مادری باید دیده شود تا راهبرد جامعی برای کنشگری زن ارائه دهد.
دلیل اصلی ما: ام ابیها بودن حضرت زهرا
روي عن الصّادق عليه السّلام أنّه قال: «لفاطمة عليها السّلام تسعة أسماء عند اللّه تعالى: فاطمة، و الصّدّيقة، و المباركة، و الطّاهرة، و الزّكيّة، و الرّاضية، و المرضيّة، و المحدّثة، و الزّهراء».و كنيتها: أمّ أبيها، و قد لقّبها النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيّدة نساء العالمين (تاج المواليد، ص۷۹)
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۱، ص۱۶۲
وكانت فاطمة تكنى أم أبيها، ذكر ذلك قعنب ابن محرز الباهلي، حدثني به محمد بن زكريا الصحاف، عن أبي نعيم الفضل بن دكين، عن الحسين بن زيد بن علي، عن جعفر بن محمد عن أبيه (مقاتل الطالبيين، ص۵۷؛ تاريخ الطبري، ۱۱/ ۴۹۹؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ۳/ ۱۵۸)
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ فَهْمٍ، ثنا مُصْعَبُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الزُّبَيْرِيُّ قَالَ: «كُنْيَةُ فَاطِمَةُ أُمُّ أَبِيهَا» (المعجم الكبير للطبراني، ۲۲/ ۳۹۷)
[این مادر بودن بقدری در شخصیت زن مهم است که زنی که عقل دارد وقتی مذمتهای پیامبر را می شنود روی کلمه مادر و دختر و خواهر تاکید می کند و حضرت روی کلمه مادر مانور می دهد]
خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءَ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ وَ لَوْ مِنْ حُلِيِّكُنَّ وَ لَوْ بِتَمْرَةٍ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَإِنَّ أَكْثَرَكُنَّ حَطَبُ جَهَنَّمَ إِنَّكُنَّ تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ وَ تَكْفُرْنَ الْعَشِيرَةَ! فَقَالَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي سُلَيْمٍ لَهَا عَقْلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَيْسَ نَحْنُ الْأُمَّهَاتُ الْحَامِلَاتُ الْمُرْضِعَاتُ أَ لَيْسَ مِنَّا الْبَنَاتُ الْمُقِيمَاتُ وَ الْأَخَوَاتُ الْمُشْفِقَاتُ فَرَقَّ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ حَامِلَاتٌ وَالِدَاتٌ مُرْضِعَاتٌ رَحِيمَاتٌ لَوْ لَا مَا يَأْتِينَ إِلَى بُعُولَتِهِنَّ مَا دَخَلَتْ مُصَلِّيَةٌ مِنْهُنَّ النَّارَ. (الكافي، ج۵، ص۵۱۴)
حالا به اگر به حدیثی که در مورد حضرت حوا آمد دقت کنیم می بینیم که همراه حیا دو ویژگی دیگر هم به او داده شد: انس و رحمت:
فَقَالَتْ حَوَّاءُ أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تُعْطِيَنِي كَمَا أَعْطَيْتَ آدَمَ فَقَالَ الرَّبُّ تَعَالَى إِنِّي وَهَبْتُكِ الْحَيَاءَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْأُنْس
که این سه در کنار هم ویژگیهای مادری است
یعنی کنشگری زن این سه را با هم دارد
آیا زن میتواند با مردان غریبه هم انس بگیرد؟
بله؛بشرط حیا و در افق کنش مادرانه؛
شاهدش رابطه ولایی که بین زنان با مردان هم برقرار است
(۹) التوبة : ۷۱ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم
در فضای غربی الگوی مرد حاکم است آن هم در افق ماتریالیستی که اهمیتش در گروی شغل و منصب در افق سرمایهداری است؛
فمینیسم کنشگری مرد را محور قرار داد که اعتبار مرد با شغل او بود و در نظام سرمایه داری همین شغل معنای جدیدی پیدا کرد
تحلیلی از وضعیت شغل در نظام سنتی و مدرن: در نظام سنتی اعتبار همه به شغلشان بود چه در مناصب حکومتی چه غیر حکومتی. از شاه که بگذریم وزیر و قاضی و امیر لشکر و منششی (دبیر) همگی بر اساس شایستگی شغلی بودند؛ در عرصه غیرحکومت هم اعتبار افراد به شغلی بود که هویت اجتماعی شان را رقم می زد و بین هنرمند و صنعتگر جدایی نبود و شخص با کار خودش رشد هم می کرد؛ اما با انقلاب صنعتی و تقسیم کار بین کارگر و کالا جدایی افتاد و ارزش شغل دیگر در گروی رشد خود شخص نیست بلکه در گروی سرمایه ای است که به دست می آورد.
در این فضا کنشگری زن هم به تبع مرد در گروی سرمایه ای بود که داشت لذا یا محور مناصب اجتماعی قراردادی (الگوی مردانه) مهم شد یا سرمایه جنسی
اما در نگاه اسلامی زن یک الگوی واقعی برای رفتار دارد که مادری است
روضه
«الحادية عشرة: ميله [إبراهيم النظام] إلى الرفض، ووقيعته في كبار الصحابة، قال: أولا: لا إمامة إلا بالنص والتعيين ظاهرا مكشوفا، وقد نص النبي عليه الصلاة والسلام على علي رضي الله عنه في مواضع، وأظهره إظهارا لم يشتبه على الجماعة، إلا أن عمر كتم ذلك، وهو الذي تولى بيعة أبي بكر يوم السقيفة، ونسبه إلى الشك يوم الحديبية في سؤاله الرسول عليه السلام حين قال: ألسنا على الحق؟ أليسوا على الباطل؟ قال: نعم، قال عمر فلم نعطى الدنية في ديننا؟ قال: هذا شك وتردد في الدين، ووجدان حرج في النفس مما قضى وحكم.
وزاد في الفرية فقال: إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصبح: أحرقوا دارها بمن فيها، وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين» (الملل والنحل، ۱/ ۵۷)
– النظام … وَمِنْهَا ميله إِلَى الرَّفْض ووقوعه فِي أكَابِر الصَّحَابَة رَضِي الله عَنْهُم وَقَالَ نَص النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم على أَن الإِمَام عَليّ وعينه وَعرفت الصَّحَابَة ذَلِك وَلَكِن كتمه عمر لأجل أبي بكر رَضِي الله عَنْهُمَا وَقَالَ إِن عمر ضرب بطن فَاطِمَة يَوْم لبيعة حَتَّى أَلْقَت المحسن من بَطنهَا» «الوافي بالوفيات» (۶/ ۱۵): صلاح الدين خليل بن أيبك بن عبد الله الصفدي (ت ٧٦٤هـ)
«۳۹۸۲۷ – حدثنا محمد بن بشر (حدثنا) عبيد اللَّه بن عمر (حدثنا) زيد بن أسلم عن أبيه أسلم أنه حين بويع لأبي بكر بعد رسول اللَّه -صلى اللَّه عليه وسلم- كان علي والزبير (يدخلان) على فاطمة بنت رسول اللَّه -صلى اللَّه عليه وسلم- فيشاورونها ويرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه وسلم) واللَّه ما من (الخلق) (أحد) أحب إلينا من أبيك، وما من أحد(أحب) إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذاك (بمانعي) أن أجتمع هؤلاء النفر عندك؛ أن أمرتهم أن يحرق عليهم (البيت)، قال: فلما خرج عمر جاؤوها (فقالت): تعلمون أن عمر قد جاءني وقد حلف (باللَّه) لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت، وأيم اللَّه (ليمضين) لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين، فرءوا رأيكم ولا ترجعوا إليَّ، فانصرفوا عنها (فلم) (يرجعوا) إليها حتى بايعوا لأبي بكر» (مصنف ابن أبي شيبة، ج۲۱، ص۱۴۳ ت الشثري)
«أخرجه أحمد في “فضائل الصحابة” (۱/۳۶۴) وابن أبي شيبة في “المصنف” (۷/۴۳۲) وعنه ابن أبي عاصم في “المذكر والتذكير” (۱/۹۱) ورواه ابن عبد البر في “الاستيعاب” (۳/۹۷۵) من طريق البزار – ولم أجده في كتب البزار المطبوعة – وأخرجه الخطيب في “تاريخ بغداد” (۶/۷۵) مختصرا: كلهم من طريق محمد بن بشر ثنا عبيد الله بن عمر عن زيد بن أسلم عن أبيه به. قلت: وهذا إسناد صحيح» (موقع الإسلام سؤال وجواب، ج۹/ ص۲۱ بترقيم الشاملة آليا): الموقع بإشراف الشيخ محمد صالح المنجد)
جلسه پنجم
گفتیم در الگوی اسلامی معیار برای کنشگری افق دینی است نه دنیوی
لذا دنیا دار امتحان است و لذا حضرت زهرا که مهمترین ممتحنه است برترین سختی را می بیند تا سیده نساءاهل الجنه شود
ناجاني في المرّة الأولى … و قال: يا بنيّة، إنّه ليس من نساء المؤمنين أعظم رزيّة منك، فلا تكوني أدنى من امرأة صبرا، ثمّ ناجاني في المرّة الأخرى، فأخبرني أنّي أوّل أهله لحوقا به، و قال: إنّك سيّدة نساء أهل الجنّة. (طرف من الأنباء و المناقب، ص۵۲۴؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ۴۷/ ۴۸۲)
گفتیم افق اصلی کنشگری زن این است که ذیل حیا رفتار کند و مادری کند (مادر اصلا معنای جنسی ندارد) و ما باید بقیه احادیث را هم در ذیل همین معنا ببینیم
در واقع در مواجهه با احادیث دو نکته را باید توجه کنیم:
۱) نگاه سیستمی و همه را با هم دیدن نه نومن ببعض و نکفر ببعض
۲) بسیاری از احادیث مخاطبش زن است، نه مرد؛ یا مرد است، نه زن.
اکنون سراغ سه مطلب می رویم:
دو مطلب اول اصلا گوینده و کسی که این را می فهمیده حضرت زهراست؛ یعنی حدیث اساسا زنانه باید فهم شود نه مردانه. مردها نفهمیدند و حضرت زهرا فهمید
الف. مردی زنی را نبیند و بالعکس
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْحَدِيثِ الَّذِي قَالَتْهُ فَاطِمَةُ ع خَيْرُ النِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّهَا مِنِّي. (مكارم الأخلاق، ص۲۳۳)
اصل داستان نشان می دهد که واقعه کاملا زنانه است:
وَ رُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبِرُونِي أَيُّ شَيْءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ فَعَيِينَا بِذَلِكَ كُلُّنَا حَتَّى تَفَرَّقْنَا فَرَجَعْتُ إِلَى فَاطِمَةَ ع فَأَخْبَرْتُهَا الَّذِي قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لَا عَرَفَهُ فَقَالَتْ وَ لَكِنِّي أَعْرِفُهُ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْتَنَا أَيُّ شَيْءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ وَ خَيْرٌ لَهُنَّ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ قَالَ مَنْ أَخْبَرَكَ فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِي قُلْتُ فَاطِمَةُ فَأَعْجَبَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي. (كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۱، ص۴۶۶)
آیا زنان مردان را نبینند یا مردم و جامعه (از جمله زنان دیگر) را نبینند؟
جوادی آملی: برای اینکه زنان مردان را نبینند باید در عرصه های اجتماعی متعددی ورود پیدا کنند: معلمی پزشکی و (فروشندگی از جمله لباس و طلا)
مادری: اگر با محوریت حیا باشد انس و رحمت (ارتباط) با مردان هم اشکال ندارد. دلیل قرآنی:
(۹) التوبة : ۷۱ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم
نفرمود فقط مردان مومن با اینکه اگر می گفت کافی بود که شامل زنان هم بشود؛ اما اینجا تاکید کرد
رابطه ولایی یعنی مادری و پدری کردن و اگر زن با حیای کامل و به نحو مادرانه با مردان دیگر انس و رحمت داشته باشد (ولایت) هیچ مشکلی ندارد؛ در رابطه مادرانه اصلا رابطه جنسی به ذهن خطور نمی کند
الگوی کنشگری زنانه مادری است
الگوی کنشگری مردانه پدری: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۸۵)
ب. نزدیکترین وضع زن به خدا: در قعر خانه
شبیه مورد قبل، اولا اصل داستان نشان می دهد که واقعه کاملا زنانه است:
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص دَخَلَ عَلَيْهَا عَلِيٌّ ع وَ بِهِ كَآبَةٌ شَدِيدَةٌ فَقَالَتْ مَا هَذِهِ الْكَآبَةُ فَقَالَ سَأَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ مَسْأَلَةٍ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَنَا جَوَابٌ لَهَا فَقَالَتْ وَ مَا الْمَسْأَلَةُ قَالَ سَأَلَنَا عَنِ الْمَرْأَةِ مَا هِيَ قُلْنَا عَوْرَةٌ قَالَ فَمَتَى تَكُونُ أَدْنَى مِنْ رَبِّهَا فَلَمْ نَدْرِ فَقَالَتْ ارْجِعْ عَلَيْهِ فَأَعْلِمْهُ أَنَّ أَدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا فَانْطَلَقَ فَأَخْبَرَ النَّبِيَّ ص ذَلِكَ فَقَالَ مَا ذَا مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ يَا عَلِيُّ فَأَخْبَرَهُ أَنَّ فَاطِمَةَ أَخْبَرَتْهُ فَقَالَ صَدَقَتْ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي عَلَيْهَا السَّلَامُ. (الجعفريات (الأشعثيات)، ص۹۵؛ النوادر (للراوندي)، ص۱۴؛ العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (رضی الدین حلی، برادر علامه)، ص۲۲۴)
این حدیث در راستای همان است که اساسا به خدا نزدیک شدن نیازمند خلوت و دوری از مردم است؛ دقت کنید در حدیث فوق قعر بیتها مطلق دوری گزیدن از مردم است نه فقط از مردان
به ادامه همان حدیث الْحَيَاءُ حَسَنٌ لَكِنَّهُ فِي النِّسَاءِ أَحْسَنُ در مجموعة ورام، ج۲، ص۱۱۹ آمده است … أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الِانْقِطَاعُ لِعِبَادَةِ اللَّهِ وَ الْعُزْلَةُ عَنِ النَّاسِ …. السَّلَامَةُ وَ الرَّاحَةُ فِي الْعُزْلَةِ عَنِ النَّاسِ السَّلَامَةُ فِي الْوَحْدَةِ
آیا حضرت امیر این همه توصیه به عزلت دارد یعنی گوشه نشینی؛ (یا همان مضمونی است که حضرت زهرا برای زن میفرماید؛با این تفاوت که مرد چون بسیاری از وظایف خانوادگیش هم نیاز به حضر در جامعه دارد نمی تواند قعر بیته برود؛ اما زن این امکان را دارد که برای خلوت با خدایش قعر بیتها را برگزیند)
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۱۸-۳۱۹
الفصل الرابع في العزلة و التفرد؛ دهها حدیث آمده از جمله:
۷۳۵۱ إِذَا رَأَيْتَ اللَّهَ يُؤْنِسُكَ بِخَلْقِهِ وَ يُوحِشُكَ مِنْ ذِكْرِهِ فَقَدْ أَبْغَضَكَ (۱۳۱/ ۳).
۷۳۵۳ فِي اعْتِزَالِ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا جِمَاعُ الصَّلَاحِ (۴۰۶/ ۴).
۷۳۶۰ مُدَاوَمَةُ الْوَحْدَةِ أَسْلَمُ مِنْ خُلْطَةِ النَّاسِ (۱۳۱/ ۶).
۷۳۶۱ نِعْمَ الْعِبَادَةُ الْعُزْلَةُ (۱۵۷/ ۶).
۷۳۶۲ السَّلَامَةُ فِي التَّفَرُّدِ (۸۶/ ۱).
۷۳۶۵ سَلَامَةُ الدِّينِ فِي اعْتِزَالِ النَّاسِ (۱۴۰/ ۴).
۷۳۶۶ قِلَّةُ الْخُلْطَةِ [الخطة] تَصُونُ الدِّينَ وَ تُرِيحُ مِنْ مُقَارَبَةِ الْأَشْرَارِ (۵۰۶/ ۴).
۷۳۷۲ مَنِ انْفَرَدَ عَنِ النَّاسِ أَنِسَ بِاللَّهِ سُبْحَانَهُ (۳۳۸/ ۵).
۷۳۷۳ مَنِ انْفَرَدَ عَنِ النَّاسِ صَانَ دِينَهُ (۲۶۲/ ۵).
۷۳۷۴ يَنْبَغِي لِمَنْ أَرَادَ صَلَاحَ نَفْسِهِ وَ إِحْرَازَ دِينِهِ أَنْ يَجْتَنِبَ مُخَالَطَةَ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا (۴۴۶/ ۶).
ج. اطاعت از شوهر و تبعیت آیا خلاف کنشگری فعال است؟
آیا در نماز جماعت همه باید تابع امام باشند یعنی حتما امام از همه بهتر است؟ قطعا خیر.
حضرت زهرا در اوج کنشگری خود کاملا تابع همسر است:
تفسير العياشي، ج۲، ص۶۷
قال عمر: قوموا بنا إليه، فقام أبو بكر، و عمر، و عثمان و خالد بن الوليد و المغيرة بن شعبة، و أبو عبيدة بن الجراح، و سالم مولى أبي حذيفة، و قنفذ، و قمت معهم، فلما انتهينا إلى الباب- فرأتهم فاطمة ص أغلقت الباب في وجوههم، و هي لا تشك أن لا يدخل عليها إلا بإذنها، فضرب عمر الباب برجله فكسره و كان من سعف ثم دخلوا فأخرجوا عليا ع ملببا فخرجت فاطمة ع فقالت: يا با بكر أ تريد أن ترملني من زوجي و الله لئن لم تكف عنه لأنشرن شعري و لأشقن جيبي و لآتين قبر أبي و لأصيحن إلى ربي، فأخذت بيد الحسن و الحسين ع، و خرجت تريد قبر النبي ص فقال علي ع لسلمان: أدرك ابنة محمد فإني أرى جنبتي المدينة تكفيان، و الله إن نشرت شعرها و شقت جيبها- و أتت قبر أبيها و صاحت إلى ربها- لا يناظر بالمدينة أن يخسف بها [و بمن فيها] فأدركها سلمان رضي الله عنه. فقال: يا بنت محمد إن الله إنما بعث أباك رحمة فارجعي، فقالت: يا سلمان يريدون قتل علي ما على علي صبر- فدعني حتى آتي قبر أبي فأنشر شعري- و أشق جيبي و أصيح إلى ربي، فقال سلمان: إني أخاف أن تخسف بالمدينة، و علي بعثني إليك- و يأمرك أن ترجعي إلى بيتك و تنصرفي، فقالت: إذا أرجع و أصبر و أسمع له و أطيع،
بهترین زنان عالم چهار نفرند: فاطمه و خدیجه و مریم و آسیه
دوتا از اینها در قرآن نام برده شده اند که هر دو به عنوان نمونه برای همه مومنان (نه فقط برای زنان مومن) و هر دو شوهر خوبی نداستند؛ یکی مریم است که اصلا شوهر نداشت اما مادر بود؛ و دومی هم آسیه است که علیرغم بدترین شوهر جهان بهترین شد [و برای موسی ع هم مادری کرد]
(۶۶) التحريم : ۱۱ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمين
(۶۶) التحريم : ۱۲ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتين
[این چهار زن: حضرت خدیجه و فاطمه س برای پیامبر و علی ع مادری کردند؛ مریم مادر عیسی و آئیه هم برای موسی مادری کرد]
[و بدترین زنان هم شوهرشان پیامبر بود؛ زن نوح و لوط:
(۶۶) التحريم : ۱۰ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ
همچنین عایشه و حفصه در ابتدای همین سوره تحریم:
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ (۳)
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ (۴)
روضه
: الإمامة والسياسة – ت الزيني نویسنده : الدِّينَوري، ابن قتيبة جلد : ۱ صفحه : ۱۹-۲۰
وخرج علي كرم الله وجهه يحمل فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم على دابة ليلا في مجالس الأنصار تسألهم النصرة ، فكانوا يقولون : يا بنت رسول الله ، قد مضت بيعتنا لهذا الرجل ولو أن زوجك وابن عمك سبق إلينا قبل أبي بكر ما عدلنا به ، فيقول علي كرم الله وجهه أفكنت أدع رسول الله صلى الله عليه وسلم في بيته لم أدفنه ، وأخرج أنازع الناس سلطانه ؟ فقالت فاطمة : ما صنع أبو الحسن إلا ما كان ينبغي له ، ولقد صنعوا ما لله حسيبهم وطالبهم .
كيف كانت بيعة علي بن أبي طالب كرم الله وجهه
قال . وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه ، فبعث إليهم عمر ، فجاء فناداهم وهم في دار علي ، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذي نفس عمر بيده . لتخرجن أو لأحرقنها على من فيها ، فقيل له يا أبا حفص . إن فيها فاطمة ؟فقال وإن ، فخرجوا فبايعوا إلا عليا فإنه زعم أنه قال : حلفت أن لا أخرج ولا أضع ثوبي على عاتقي حتى أجمع القرآن ، فوقفت فاطمة رضي الله عنها على بابها ، فقالت : لا عهد لي بقوم حضروا أسوأ محضر منكم ، تركتم رسول الله صلى الله عليه وسلم جنازة بين أيدينا ، وقطعتم أمركم بينكم ، لم تستأمرونا ، ولم تردوا لنا حقا .
فأتى عمر أبا بكر ، فقال له : ألا تأخذ هذا المتخلف عنك بالبيعة ؟ فقال أبو بكر لقنفد وهو مولى له : اذهب فادع لي عليا ، قال فذهب إلى علي فقال له : ما حاجتك ؟ فقال يدعوك خليفة رسول الله ، فقال علي : لسريع ما كذبتم على رسول الله . فرجع فأبلغ الرسالة ، قال : فبكى أبو بكر طويلا . فقال عمر الثانية : لا تمهل هذا المتخلف عنك بالبيعة ، فقال أبو بكر رضي الله عنه لقنفد : عد إليه ، فقل له : خليفة رسول الله يدعوك لتبايع ، فجاءه قنفد ، فأدى ما أمر به ، فرفع علي صوته فقال سبحان الله ؟ لقد ادعى ما لبس له ، فرجع قنفد ، فأبلغ الرسالة ، فبكى أبو بكر طويلا ، ثم قام عمر ، فمشى معه جماعة ، حتى أتوا باب فاطمة ، فدقوا الباب ، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها : يا أبت يا رسول الله ، ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن أبي قحافة ، فلما سمع القوم صوتها وبكاءها ، انصرفوا باكين ، وكادت قلوبهم تنصدع ، وأكبادهم تنفطر ، وبقي عمر ومعه قوم ، فأخرجوا عليا ، فمضوا به إلى أبي بكر ، فقالوا له : بايع ، فقال : إن أنا لم أفعل فمه ؟ قالوا : إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك ، فقال : إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله ، قال عمر : أما عبد الله فنعم ، وأما أخو رسوله فلا ، وأبو بكر ساكت لا يتكلم ، فقال له عمر : ألا تأمر فيه بأمرك ؟ فقال :لا أكرهه على شئ ما كانت فاطمة إلى جنبه ، فلحق علي بقبر رسول الله صلى الله عليه وسلم يصيح ويبكي ، وينادي : يا بن أم إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني .
فقال عمر لأبي بكر ، رضي الله عنهما ، انطلق بنا إلى فاطمة ، فإنا قد أغضبناها ، فانطلقا جميعا ، فاستأذنا على فاطمة ، فلم تأذن لهما ، فأتيا عليا فكلماه ، فأدخلهما عليها ، فلما قعدا عندها ، حولت وجهها إلى الحائط ، فسلما عليها ، فلم ترد عليهما السلام ، فتكلم أبو بكر فقال : يا حبيبة رسول الله والله إن قرابة رسول الله أحب إلى من قرابتي ، وإنك لأحب إلي من عائشة ابنتي ، ولوددت يوم مات أبوك أني مت ، ولا أبقى بعده ، أفتراني أعرفك وأعرف فضلك وشرفك وأمنعك حقك وميراثك من رسول الله إلا أني سمعت أباك رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول : لا نورث ، ما تركنا فهو صدقة ، فقالت : أرأيتكما إن حدثتكما حديثا عن رسول الله صلى الله عليه وسلم تعرفانه وتفعلان به ؟ قالا : نعم . فقالت : نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول : رضا فاطمة من رضاي ، وسخط فاطمة من سخطي ، فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ، ومن أرضى فاطمة فقد أرضاني ، ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني ؟ قالا نعم سمعناه من رسول الله صلى الله عليه وسلم ، قالت :
فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ، ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه ، فقال أبو بكر أنا عائذ بالله تعالى مني سخطه وسخطك يا فاطمة ، ثم انتحب أبو بكر يبكي ، حتى كادت نفسه أن تزهق ، وهي تقول : والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها ، ثم خرج باكيا فاجتمع إليه الناس ، فقال لهم : يبيت كل رجل منكم معانقا حليلته ، مسرورا بأهله ، وتركتموني وما أنا فيه ، لا حاجة لي في بيعتكم ، أقيلوني بيعتي . قالوا : يا خليفة رسول الله ، إن هذا الأمر لا يستقيم ، وأنت أعلمنا بذلك ، إنه إن كان هذا لم يقم لله دين ، فقال : والله لولا ذلك وما أخافه من رخاوة هذه العروة ما بت ليلة ولي في عنق مسلم بيعة ، بعدما سمعت ورأيت من فاطمة . قال : فلم يبايع علي كرم الله وجهه حتى ماتت فاطمة رضي الله عنهما ، ولم تمكث بعد أبيها إلا خمسا وسبعين ليلة .
بازدیدها: ۶۲۰