بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد باسعادت پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد.
امشب در هیأت میثاق باشهدای قم، و به مناسبت این میلاد فرخنده، بحثی درباره پیام اصلی پیامبر اکرم (ص) – که دعوت به توحیدی است که حقیقت این توحید در قیامت آشکار میشود و از ما خواسته شده، این حقیقت را در همین دنیا دریابیم – مطرح شد که در ادامه، فایل صوتی و خلاصهای از بحث، تقدیم میشود.
دانلود فایل صوتی (متاسفانه به علت مشکل فنی، کل جلسه ضبط نشد و فایل حاضر مشتمل بر اندکی بیش از نصف جلسه است)
بسم الله الرحمن الرحیم
لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم؛ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيم. (توبه/ ۱۲۸-۱۲۹)
ابتدای بحث یک حدیثی عرض کنم که همه شنیدهاید: قَامَ ص فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ فَقَالَ نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ (تحفالعقول/۴۲)
کل بحث حاضر از این باب است، نه اینکه گوینده لزوما معانیای را که میگوید عمیقا فهمیده باشد.
تمام دعوت پیامبر یک جمله بیش نبود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. یعنی حقیقت محض فقط خداست و ما به این دنیا که عالم اعتبارات است آمدیم تا از آن گذر کنیم و بفهمیم که غیر از خدا هیچکس هیچ کارهای نیست؛ یعنی نه فقط به ایاک نعبد برسیم بلکه ایاک نستعین را هم دریابیم.
شخصی خدمت حضرت رسید سوال کرد مردم را به چه دعوت میکنی؟ حضرت همین لااله الا الله را باز کرد:
وَ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ يُقَالُ لَهُ أَبُو أُمَيَّةَ فَقَالَ إِلَامَ تَدْعُو النَّاسَ يَا مُحَمَّدُ؟
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي (اشاره است به آیه ۱۰۸ سوره یوسف: «قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين» یعنی من دعوت به توحید میکنم و انتظار دارم پیرو من این را با بصیرت درک کند؛ خودم روی بصیرتم و پیرو من هم فقط روی بصیرت است و…)
وَ أَدْعُو إِلَى مَنْ إِذَا أَصَابَكَ ضُرٌّ فَدَعَوْتَهُ كَشَفَهُ عَنْكَ
وَ إِنِ اسْتَعَنْتَ بِهِ وَ أَنْتَ مَكْرُوبٌ أَعَانَكَ
وَ إِنْ سَأَلْتَهُ وَ أَنْتَ مُقِلٌّ أَغْنَاكَ … (تحف العقول / ۴۲)
اینها همان کارهای روزمره ماست. آیا وقتی ضرری و مثلا بیماریای به من میرسد سراغ طبیب نمیروم و گمان نمیکنم که دوای او مرض مرا مرتفع کرد؟ آِیا نعوذ بالله، طبیب خداست؟ آیا یاری از این و آن نمیگیریم؟ آیا درخواست از این و آن نداریم؟ حضرت ص میفرماید دعوت من به خدا دعوت به همان کسی است که ضررهای تو را دفع میکند، تو را یاری میدهد، درخواستت را پاسخ میدهد. ما اینها را به این و آن نسبت میدهیم در حالی که تنها خداست که کاره است: ایاک نستعین. این همان توحید است که پیامبر این اندازه زحمت کشید و حرص خورد که ما یاد بگیریم و در آیه ابتدای بحث هم خدا فرمود «اگر اینها رویگردان شدند بگو خدا برای من کافی است که لا اله الا هو است و همه کاره و تنها کارگزار من (وکیل) اوست و او رب عرش عظیم است.» تمام دعوت پیامبر درک همین است: اگر این را در دنیا درک کردیم فبهاالمراد والا بعد مرگ به زور حالیمان میکنند، هرچند کسی که بذر این درک را اصلا نکاشته باشد در آنجا هم حالیش نمیشود: «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلا» (اسراء/۷۲)
حقیقت آخرت – که در واقع حقیقت دنیاست که در آخرت آشکار میشود، یعنی حقیقت عالم است – در این آیه بخوبی معرفی شده است: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون» (انعام/ ۹۴) دوتا چیز را که ما گمان میکنیم مال ماست و کارهای در دنیاست، هردو را در دنیا رها میکنیم و میفهمیم هردو هیچکاره بودهاند:
(۱) وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ – یعنی هرچه به ما واگذار شده بود: نه فقط پول و خانه و ماشین و حتی زن و بچه، بلکه چشم و دست و پا و گوش و … . همه اینها به ما واگذار شده، ربطی به واقعیت ما ندارد لذا وقت مرگ همه را میگذاریم و میرویم در حالی که همچنان در آن عالم میبینیم و میشنویم و … . برای درک این مساله، خدا در همین دنیا خواب را گذاشت که در خواب هم مثل مرگ، توفی میشویم (« اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» زمر/۴۲) و میبینیم که برای دیدن و شنیدن به این چشم و گوش نیازی نداریم اما باز باور نمیکنیم. اما در مرگ باورمان میشود که همه اینها واگذاری موقت بوده و واقعا هیچ کارهاند.
(۲) وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ – شفیع یعنی کسی که با آدم جفت میشود تا کاری را که بتنهایی نمیتوانیم انجام دهیم با کمک او انجام دهیم. بعد، این کسانی را که در دنیا شفیع کارهایمان قرار میدهیم گمان میکنیم در وجود ما شریکند. یعنی من اگر بخواهم به اهدافم برسم (که رسیدن به اهدافم هویت مرا رقم میزند) این شفعاء را کارهای قلمداد میکنم و چون وجود و شفاعت آنها را در این رسیدن به هدفم لازم میپندارم پس آنها را هم در هویت خودم شریک و ذیسهم میپندارم. خدا میفرماید: نمیبینیم این شفعایی را که گمان میکردید در شما شریکند!
پس با مرگ چه شد؟ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون. این دو محور (آنچه به من واگذار شده بود و آن شفعایی که کارشان را در وجود خودم ذیسهم میدیدم) هر دو رابطهاش با من قطع شد و من گم میکنم آنچه گمان میکردم کارهای بود. «تزعمون» یعنی همان موقع هم گمان باطلی بود. اینها هیچکارهاند همان موقع هم.
علامه طباطبایی در رساله انسان بعدالدنیا در فصل صفات یوم القیامه نکته مهمی را تذکر میدهند که: چرا خدا صفاتی را به عنوان صفات اختصاصی قیامت معرفی میکند در حالی که میدانیم اختصاص به قیامت ندارد. مثلا مالک محض بودن خدا یا اینکه چیزی بر خدا مخفی نیست (يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار غافر/۱۶) و … درحالی که خدا همواره مالک مطلق است و چیزی بر او مخفی نیست. رمزش این است که قیامت این واقعیت که همواره هست بر همگان آشکار میشود.
پس تمام دعوت پیامبر این است که در همین دنیا بفهمیم اینکه واقعیت محض خداست و بقیه (از جمله آنچه به ما واگذار شده و آن کسانی که از آنها برای کارهایمان کمک میگیریم)هیچکارهاند.
با این دید چند روایت از پیامبر ص و امام صادق ع بخوانیم:
وَ قَالَ ص يَوْماً أَيُّهَا النَّاسُ مَا الرَّقُوبُ فِيكُمْ؟ قَالُوا الرَّجُلُ يَمُوتُ وَ لَمْ يَتْرُكْ وَلَداً
فَقَالَ ص بَلِ الرَّقُوبُ حَقُّ الرَّقُوبِ رَجُلٌ مَاتَ وَ لَمْ يُقَدِّمْ مِنْ وُلْدِهِ أَحَداً يَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا كَثِيراً بَعْدَهُ
ثُمَّ قَالَ ص مَا الصُّعْلُوكُ فِيكُمْ؟ قَالُوا الرَّجُلُ الَّذِي لَا مَالَ لَهُ
فَقَالَ ص بَلِ الصُّعْلُوكُ حَقُّ الصُّعْلُوكِ مَنْ لَمْ يُقَدِّمْ مِنْ مَالِهِ شَيْئاً يَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَ كَثِيراً مِنْ بَعْدِهِ
ثُمَّ قَالَ ص مَا الصُّرَعَةُ فِيكُمْ؟ قَالُوا الشَّدِيدُ الْقَوِيُّ الَّذِي لَا يُوضَعُ جَنْبُهُ
فَقَالَ بَلِ الصُّرَعَةُ حَقُّ الصُّرَعَةِ رَجُلٌ وَكَزَ الشَّيْطَانُ فِي قَلْبِهِ فَاشْتَدَّ غَضَبُهُ وَ ظَهَرَ دَمُهُ ثُمَّ ذَكَرَ اللَّهَ فَصَرَعَ بِحِلْمِهِ غَضَبَهُ. (تحف العقول/۴۷)
دقت کنید: بچههایی که در قیامت ثمرهای برای ما نداشتهاند با بیبچه بودن یکی است. مالی که نزد خدا حسابی برای ما ایجاد نکند هرچقدر هم زیاد باشد، با بیپول بودن یکی است. قدرتی که برای غلبه بر شیطان به کار نیاید با بیقدرت بودن یکی است. یعنی همه واقعیات معیار و محک واقعی بودنشان آخرت است و آخرت هم تنها معیار و محک این است که در نسبت با خدا دیده شده یا نه؟ (سراغ اهل قبور هم که میرویم همه چیز فقط لا اله الا الله است: السلام علی اهل لا اله الا الله… کیف وجدتم قول لا اله الا الله…)
روایت دیگری بخوانیم:
وَ قَالَ ص مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِي قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ رِزْقَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلْ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا مَا قُسِمَ لَهُ. (تحف العقول/۴۸)
به تعبیر «اکبر همّه» توجه کنید. پیامبر ص با ما راه آمدهاند، نفرمودهاند تنها هم و غم انسان. بلکه بزرگترین هم و غم انسان. یعنی به دنیا هم بپرداز اما اکبر هم و غم تو دنیا نباشد. ما الان این طوریم؟ میبینید که فقر جلوی چشممان است. نفرمود فقیر میشوند، بلکه فقر جلوی چشمشان است، یعنی دائما نگرانیم که آیا دخل و خرج ما جور درمیآید؟ دائما امورمان متشتت است، هزارتا کار برای خودمان تعریف کردهایم و نمی دانیم چه میخواهیم بکنیم. با همه اینها به آنچه هم که برایمان مقسم کرده بودند نمیرسیم!
روایت بعدی خیلی عجیب است:
وَ مَا عَالَ امْرُؤٌ قَطُّ عَلَى اقْتِصَادٍ وَ اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ رِزْقَ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ يَحْتَسِبُون (تحف العقول/۶۰)
ابتدا میفرماید کسی میانهروی کند فقیر و عائلهمند نمیشود، بعد یک توصیه عجیب میکند بعد ضابطهاش را هم میدهد. توصیه این است که «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ» اگر کم آوردی صدقه بده تا پولدار شوی! [قرآن کریم هم به این تصریح کرده: ِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه (طلاق/۷)] ما اگر بودجه کم بیاوریم دیگر صدقه نمیدهیم. میگوید وقتی پول نداری صدقه بده تا پولدار شوی! (رزق فقط پول نیست، فعلا مصداق واضح را بحث میکنم) جای دیگر فرمود: اگر به خدا قرض بدهی اضعافا کثیره به تو برمیگرداند «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون» (بقره/۲۴۵) (تازه این اضعاف غیر از اجر عمل است: به این آیه دقت کنید: »مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريم» حدید/۱۱) آیا باورمان میشود؟! ما روی پول حساب میکنیم، روی حقوق ادارهمان حساب میکنیم، روی معامله با شخص مقابلمان حساب میکنیم، روی کاری که برای کسی کردهایم حساب میکنیم. روی وعده بانک حساب میکنیم، اما روی خدا چی؟ تازه اینها همه از اوست و خودشان هیچ کارهاند.
ادامهاش جالبتر است. ما این آیه را شنیدهایم که: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/۲-۳) اما غالبا این طور گمان میکنیم که خدا برای متقی گاهی هم روزی را من حیث لایحتسب میدهد اما این روایت می فرماید: أَبَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ رِزْقَ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ يَحْتَسِبُون. خدا در مورد مومنان (کافران این طور نیستند) ابا دارد و پرهیز دارد که از جایی که خودشان حساب میکنند روزی بدهد! یعنی ممکن است گاهی اینچنین بدهد اما در مجموع بنایش بر این نیست. چرا؟ چون بفهمیم که این حسابمان غلط است؛ بفهمیم که روزی با حساب و کتاب من نیست، محصول تلاش من یا محصول عنایت فلان آقا نیست، اگر من مومنم باید بفهمم روزی من فقط دست خداست؛ اگر من باید کار کنم از باب انجام وظیفه است نه از باب اینکه روزی من واقعا وابسته به آن باشد. روزی من فقط به یک چیز وابسته است و آن اراده خداست. ببینید همه این حرفها همان لا اله الا الله است.
آخرین روایت هم که جمع بندی لااله الا الله در زندگی دنیاست از امام صادق ع است: [این مضمون از امام باقرع هم آمده فقط شروعش با عبارت الکمال کل الکمال است (کافی ۱/۳۲)]. از امام صادق ع شروع مطلب با دو تعبیر آمده: یکبار با تعبیر «إِنَّهُ لَا يُصْلِحُ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ إِلَّا ثَلَاثَةٌ» (کافی ۵/۸۷) یکبار هم با تعبیر «لَا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ» (محاسن ۱/۵) همه این تعابیر یعنی همه حرف دین و همه کمال بشر و همه آنچه بشر به خاطرش به دنیا آمده همین سه حرف است:
التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ
وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ
وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَة.
از آخر به اول برویم:
همه ما در زندگی باید برنامهای برای تدبیر معیشت داشته باشیم،
و البته وقایع خارج از اراده ما هم پیش میآید و باید صبر داشته باشیم و تحمل کنیم
و اگر آمدهایم که خدایی خدا در عالم را بشناسیم باید دائما فهم خود را از دین عمیق کنیم.
حالا اگر فهممان از دین عمیقتر شد آنگاه میفهمیم که:
در مورد معیشت هم آنچه لازم بوده، تدبیر نبوده، تقدیر بوده، یعنی وظیفهات را انجام بده، اما قَدَرش مقدر شده و تو با آن قَدَر بخوبی همراه شو. یعنی همان سخن قبلی: همه کاره خداست، اما نه به معنای اینکه پس دست روی دست بگذار: اگر خدا همهکاره است برعهده تو هم وظیفهای تعیین کرده، آن را انجام بده و ثمره را از خدا طلب کن نه از کارت؛
پس اگر هم خدا گاهی باب میلت رفتار نکرد و مقدرش را سختگیری بر تو قرار داد (إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَه) صبر داشته باش؛
پس کاری برای ما جز تفقه در دین نمیماند.
خداوند انشاءالله به همگی ما بصیرت برای پیمودن و تبعیت کردن از راه پیامبر اکرم ص عنایت فرماید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بازدیدها: ۴۴۰